Abstract:
در ژئوپلیتیک اواخر قرن بیستم بدون تردید باید به بحران بالکان و اوضاع آن اشاره نمود که فصل نوینی را در عرصهء ژئوپلیتیک قومی و روابط بین اقلیتها و حکومتهای مرکزی با خود به همراه داشت.شرایط حاکم بر شرق اروپا که با نهضت همبستگی در لهستان در اواخر دههء هشتاد قرن گذشته شروع شد و با فروپاشی دیوار برلین و تحولات سیاسی که در ممالک این بخش از اروپا رخ داد،به اوج خود رسید،در یوگسلاوی سابق همچنان تاکنون که اوایل قرن بیست و یکم است کشانده شده است.دنبالهء مسایل بالکان که ما در واژهشناسی جغرافیای سیاسی از آن به عنوان «بالکانیزاسیون»یاد میکنیم به کوزوو1مربوط میشود که در ابتدا نظیر دیگر مسایل یوگسلاوی سابق موضوعی داخلی بود و بعدها به یک معضل بحرانزای بین المللی تبدیل شد.تا آنجا که برای اولین بار نقش ناتو را به عنوان یک ابزار نظامی فعال جنگی وارد عرصه نمود و بزرگترین عملیات جنگی این نیرو را بعد از جنگ جهانی دوم باعث گردید.کوزوو منطقهای در جنوب یوگسلاوی با جمعیت متفاوت از مجموعهء عمومی این کشور درحالحاضر که سالهای اولیهء قرن جدید را پشت سر میگذاریم، هنوز خودنمایی میکند و مبحثی نوین در مورد یک منطقه قومی با دولتهای مرکزی در مباحث ژئوپلیتیک مطرح نموده است.بحران کوزوو از یک سو برای یوگسلاوی به عنوان یک مسألهء داخلی مطرح است و از سوی دیگر دارای ابعادی برای تمام اروپاست.درواقع آنچه که باعث شده است اروپائیان در این منطقه دخالت مستقیم نمایند،همان بعد اروپایی بحران کوزو است که گاهگاه آرام میگیرد و گاه دچار ناآرامی میشود.آرامش این محدودهء قومی فقط در دوران حکومت تیتو مشاهده شد یعنی از 1950 تا 1981 میلادی،ولی به دلیل زمینههای تاریخی،همواره یک نقطه بحرانی و نامطمئن سیاسی به نظر میرسد.هدف این مقاله بیان مسایل حاکم بر محدودهء موردنظر است و بیشتر زمینهء معضلشناسی ناحیهای دارد.
Machine summary:
"در ژئوپلیتیک اواخر قرن بیستم بدون تردید باید به بحران بالکان و اوضاع آن اشاره نمود که
(1)-میدانیم که بالکان شرایط ژئوپلیتیک خاصی دارد و بروز بحران میتواند در تمام اروپا نیز بحرانساز باشد.
بخصوص یوگسلاوی سابق نقش داشته است که بههرحال در مقالهء مذکور به این نکات اشاره نمودهایم.
و رومانی نیز اولین مراحل تشکیل دولتهای خود را آغاز نمودند و در این مرحله بود
سارایوو آغاز شد و درواقع بعد از جنگ بود که باز هم تحول در نقشه بالکان صورت
عثمانی به سوی بالکان درنتیجهء همان عدم تجانس و تعدد قومی بوده که از قبل و به
4-فشار حاکم بر این منطقه از سوی قدرتهای بزرگ اروپای مرکزی که بالکان را به
گروههای قومی در محدودههای جغرافیایی کوچک و بزرگ،سرزمینهایی را شکل دادند و اولین تلاش برای شکلگیری مونتهنگرو صورت پذیرفت(این منطقه درحال
مجارها را از نواحی کرواتنشین به سوی ویودینا منتقل کرد و محدودهء قومی مشخصی را در داخل صربستان ایجاد نمود و منطقهء مسلماننشین سنجاک را در
البته کوزوو را میتوان در دوران بعد از جنگ سرد نیز مورد توجه قرار داد.
نوینی پیدا کرد و شاید با توجه به نقش نوین آن بود که حکومت یوگسلاوی جدید
هرچند نمیتوان گفت که تحولات سیاسی کشور آلبانی آن را به سوی شرایط مساعد اقتصادی هدایت نمود
به این نکته نیز باید اشاره نمود که به قدرت رسیدن افراد با گرایشها و زمینههای
برای اعمال سیاستهای مربوط به این دوره در نظر گرفته شده است.
و تاز و توجه،بخصوص به مسایل بالکان و سرزمین جنوبی خود یعنی یوگسلاوی."