Abstract:
هستی و وجود،از جمله واژههایی است که ما بعد الطبیعه در صدد کشف و تبیین آن بوده است.در تاریخ متافیزیک(همه فلاسفه مدعی بودهاند)که موضوع فلسفه»وجود«است(یا وجود به ماهو موجود)یعنی همان هستی و معتقد بودند که بحثهایشان بر آن متمرکز بوده است.اما در میان آنها دو اندیشمند مشهور اهتمام بیشتری به مسئله«هستی»دادهاند و بر این اعتقاد بودهاند که فلاسفه بیشترین توجه را موجود نمودند نه به وجود،و نسبت به وجود غفلت داشتهاند.صدر المتألهین و مارتین هایدگر،دو متفکری هستند که دوباره«هستی»دیدگاهی نو و ابتکاری ارائه دادهاند.و ما در این پژوهش سعی نمودهایم مختصری از تفکرات دو اندیشمند درباره وجود را بررسی و ارائه نمائیم.
Machine summary:
"Being on the way اما سیر و در راه بودن در هایدگر کاملا متفاوت از آن چیزی است که در صدرا بوده است، ولی برای رسیدن به بنیاد ما بعد الطبیعه باید در راه بود و از کوره راههای تنگ و تاریک از راههای جنگلی به دنبال سوسوی نوری(نور وجود)بود.
هایدگر در مورد نقطه شروع التفات به هستی میگوید:از خودمان،در واقع انتخابی در کار نیست و از همه موجودات تنها انسان است که قابلیت این را دارد که راجع به وجود خود،سؤال و فکر کند.
لذا هایدگر در«کتاب ما بعد الطبیعه چیست؟»کتاب او با این پرسش پایان پذیرفته که چرا موجودات هستند به جای اینکه نباشند؟(هایدگر،1383،ص 189) هایدگر معتقد است که ما بعد الطبیعه از زمان افلاطون به بعد،تمام توجهاش فقط روی دستهی معینی از موجودات بوده است و آن را مبتنی بر بنیاد الهی دانسته است،لذا هایدگر میخواهد توجه خود را به آن قسم دیگری نماید که مورد غفلت فلاسفه قرار گرفت،یعنی عدم.
صدر المتالهین در زندگی شخصیاش کوشیده است ابتدا این سیر را خود به صورت عملی طی نماید و بعد از اینکه توفیق چنین سیر و سلوکی را یافت و به وصال حق و ظهور وجود ناب رسید و با الهام از منشأ حقیقت وجود و عالم غیب،یافتههایش را به روش عقلی و برهانی در نوشتار مزین نمود.
»(خواجوی،1380،ج 1،ص 10) پس صدرای شیرازی رسیدن به ذات حقیقت وجود را در سر میپروراند و وصال به آن را طرح چهار سیر که در کتاب اسفارش تبیین نموده،تمام توجه و بنیاد کارش را مبتنی بر عینیت وجود،و معیار و ملاک قرار گرفتن وجود،و اصالت دادن و اشتراک معنوی وجود متمرکز کرده بود،لذا اهتمامش به خود مسئله هستی بوده است."