Abstract:
برخی از فنون بلاغی گاهی در میدان عمل و تطبیق مصادیق با تعریفهای مربوطه ابهاماتی پیش میآورند و باعث شک و وسواس میشوند،تا آنجا که ممکن است پژوهشگر یا دانشجو مواردی از آنها را تکراری بیابد؛یا آنها را در هالهای از غموض ببیند؛و یا حد اقل آنها را سر جای خود ننشاند. این گفتار به برخی از این فنون نزدیک به هم و درهم تنیده با همسایههای درونمرزی و بیرونمرزی،میپردازد:از آن جمله در مقالهی حاضر فن«مشاکله» است که در این رابطه موضوعات زیر را مورد نقد و بررسی قرار میدهد: 1)تعریف دقیق خود فن و تبیین آن.2)تفاوت مشاکله با همسایههای نزدیک،و اشاره به اشتراکات و افتراقات آنها،3)بیان ارزشهای هنری و غرض وجودی آن.
Machine summary:
"تفاوت این مورد با مثالهای پیشین آن است که در آنها«لفظ پیروی شده»ی به جا به کار رفته،چون«لایجهلن»و «طبخه»صریحا و مستقیما در کلام حضور داشت،ولی در مثال اخیر تعبیر پیروی شده:«لفظ پایه»با صراحت حضور ندارد،بلکه تشبیه«کأن العید اموال الیتامی»الهامبخش آن است(شرح تلخیص 113/4-213 و بسیونی:البدیع 291-391 و محمد باقر شریف:جامع الشواهد 762/2) چنانکه در مقدمهی گفتار حاضر اشارت رفت برخی از فنون بلاغی چنان به هم نزدیک هستند گویا درهم تنیدهاند و یا مرزی مشخص ندارند؛از آن جمله گونههایی از صنایع بدیعی با همسایههای خودی،و یا آن سوی خط با فنونی چون«مجاز»،«استعاره»و«کنایه».
ولی باید توجه داشت باز بین این دو همسایهء درونمرزی تفاوتهای زیادی به شرح زیر وجود دارد: الف)در«مشاکله»چنانکه گفته آمده اختلاف معنی در لفظ مکرر لزوما ملحوظ است؛اما در «رد العجز علی الصدر»اختلاف معنی لفظ مکرر لحاظ نشده،ازاینروی ممکن است لفظ مکرر از نظر معنی نیز مکرر باشد مانند:مثال اول؛یا مختلف مانند:مثال دوم.
ازاینروی«سبکی»مثال معروف«مشاکله»را:«قلت اطبخوا لی جبة و قمیصا»نیز داخل در صنعت«قول به موجب»میداند که با بازسازی بعدی و افزون«جبة»و «قمیصا»در جهت هدایت در خلاف معنی اولی پیش رفته است(مواهب 904/4) ضمن تأیید سخن«سبکی»نگارنده بر این باور است که مثال معروف«مشاکله»نقطهی اشتراک دو صنعت به شمار میآید نه دلیل انطباق صد درصد آنها،زیرا دو فن مورد بحث از جهاتی باهم اختلاف دارند،از جمله: الف)در«مشاکله»تقابل بین متکلم و مخاطب ملحوظ نیست،به دیگر عبارت لزومی ندارد زبان لفظهای مکرر یکی نباشد،مانند: «و جزاءسیئة سیئة مثلها» اما این تقابل در«اسلوب حکیم» لحاظ شده،چنانکه عبارت«حمل لفظ وقع فی کلام الغیر»آن را میرساند."