Abstract:
آغاز موج استفاده از مدلهای کمی در علوم اجتماعی طی دههی 1960 توأم با طرح مباحث توسعه و توسعهنیافتگی،کاربرد این روشها را در تعیین سطح توسعه یافتگی مناطق گسترش داد.مقالهی مقالهی حاضر با هدف بررسی و مقایسهی تعدادی از روشهای تعیین درجهی توسعهیافتگی(موریس،تاکسونومی عددی،تحلیل مؤلفههای اصلی،پتانسیلی)درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا در تعیین سطح توسعهیافتگی،همهی روشها نتایج مشابهی را به دست میدهند؟بدین منظور با انتخاب 43 متغیر در قالب پنج شاخص توسعه و به کارگیری این دادهها در هریک از روشهای مورد مطالعه سطح توسعهی دهستانهای شهرستان اسفراین تعیین شد. مقایسه نتایج بدست آمده از هر روش نشان میدهد که به دلیل نوع ماهیت و تفاوت شیوهی ارزشدهی به شاخصها،همچنین ویژگیهای خاص هر منطقه،درجه و سطح توسعهیافتگی دهستانهای شهرستان مورد مطالعه در هر روش متفاوت از دیگری است.ازاینرو لازم است در بهکارگیری مدلها و روشهای کمی و اعمال نتایج حاصله در برنامهریزیها با احتیاط برخورد شود.
Machine summary:
"مطالعهی تطبیقی کاربرد روشهای سنجش توسعهیافتگی در مطالعات ناحیهای مورد:شهرستان اسفراین دکتر سید علی بدری استادیار جغرافیا دانشگاه تهران سعید رضا اکبریان رونیزی کارشناس ارشند جغرافیا دانشگاه تهران چکیده آغاز موج استفاده از مدلهای کمی در علوم اجتماعی طی دههی 0691 توأم با طرح مباحث توسعه و توسعهنیافتگی،کاربرد این روشها را در تعیین سطح توسعه یافتگی مناطق گسترش داد.
ازاینرو مقالهی حاضر در پی آن است که با کاربرد مقایسهای چند روش مختلف،به این سؤال پاسخ دهد که آیا بهکارگیری روشهای ذکر شده در سنجش درجهی توسعهیافتگی مناطق،نتایج مشابهی به دست میدهند که پژوهشگر بتوان تنها با استفاده از یکی از آنها به اهداف و خواستههای موردنظر خود برای سنجش درجه توسعهیافتگی منطقهی مورد مطالعه دست یابند یا یا اینکه با توجه به ماهیت هرکدام از روشها،نتایج متفاوتی مورد انتظار خواهد بود؟ مبانی نظریهای تحقیق با مرروی اجمالی بر نظریههای توسعه و توسعهیافتگی،میتوان دو چارچوب کلی را مطرح کرد:چارچوبهای بنیادین توسعه و چارچوبهای نوین توسعه.
به هر صورت،پیدایی اگلوی جدید با تکیه بر اصول بنیادین علوم اجتماعی که از تنوع و گونهگونی تجربیات توسعه در زمان و مکانهای مختلف حمایت میکند و با تأکید بر شالوده رویکرد مردممحور در نظریهی توسعهی پایدار نقش دولت را از سازنده،فراهمکننده و تنظیمکنندهی اصلی به ایجادکنندهی چارچوبهای قدرتمند قانونی،تفویض قدرت و تشویق همیاریها تغییر میدهد (Shepherd,1998:19) ،به دنبال آن است که در چارچوبی کلنگر به شناخت مسایل بپردازد و در این مسیر از روشهای کمی نه به عنوان جانشین بلکه به عنوان ابزاری برای تسهیل فرآیند برنامهریزی و کمک به تصمیمگیری استفاده کند."