Abstract:
از عناصر اساسی برای تحقق هر معامله و ترتب آثار بر آن، قصد و اراده ایجاد کنندگان آن معامله می باشد که گاهی با الفاظ و یا افعال ابراز می گردد و گاه به مرحله ظهور نمی رسد. برخی علماء معیار تشخیص و حکم قصد تعاملی را تنها در آنچه از سوی متعاملین ابراز شده می دانند و بعضی دیگر ملاک را قصد متعاملین می دانند هرچند آن را ابراز ننمایند.ما در این نوشتار پس از بررسی این دو نظریه و آثار مترتب بر هر یک از آنها به این نتیجه رسیده ایم که آنچه در معاملات باید ملاک حکم و قضاوت قرار گیرد، همان قصد باطنی افراد طرف معامله می باشد گرچه به مرحله ظهور هم نرسیده باشد و اگر عرف یا شارع مقدس ابراز قصد را از شرایط تحقق و صحت معامله بداند، در نهایت می تواند صحت معامله ای را که فاقد شرط است امضاء نکند، اما حکم به تحقق معامله ای که فقط ظاهر الفاظ و یا افعال طرفین معامله بر آن دلالت دارد بدون آنکه مقصود آنها بوده باشد، چنانکه قائلین به نظریه حاکمیت قصد ظاهری در معاملات، در برخی موارد بدان ملتزم شده اند از پشتوانه قابل پذیرشی برخوردار نمی باشد.
One of the major elements of realizing any trade، is the intention of its creators. This intention may appear in the form of words or deeds، and sometimes does not reveal itself. Some religious experts believe that the only criterion for discriminating the trade intention is what which is stated by the traders; whereas، some others focus on the traders' intention even if it is not revealed.
In this study، it is attempted to analyze these two views and their consequences.
The results showed that the only criterion for judgment in trading is the intention of the dealers even if it hasn't been revealed. But approving a trade which manifests only the words and deeds of the dealer without any intention would not be satisfactory and acceptable.