Abstract:
برای تأمل و تدبر سنجیدهتر درباره سیاست خارجی ایالات متحده امریکا،درک بنیانهای تئوریک و زیرساختهای معرفتی آن امری اجتنابناپذیر است.از اینرو در این مقاله نگارنده تلاش نموده است تا با ایجاد پیوند سازنده میان سطح انتزاع(اندیشه)و انضمام(عمل)،سیاست خارجی ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری جرجدبلیوبوش را نقد و بررسی کند. خوانندگان محترم این مقاله باتجزیه و تحلیل مباحث مطرح شده در آن به خوبی میتوانند تأثیر اندیشه را در ساحت عمل سیاست خارجی امریکا ردیابی کنند و از این رهگذر به نتایج مفیدی دست یابند.
Machine summary:
در این مقاله که فراروی خوانندگان فرهیخته است،نگارنده تلاش دارد که ضمن کالبد شکافی آرا و آموزههای سیاسی اشتراوس،پیوند میان سطح انتزاع و انضمام را سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در دروان جرجدبیلوبوش با ابتنا به دیدگاههای لئواشتراوس بررسی کند.
اشتراوس سخن خود را اینگونه خلاصه میکند که باید سقراط تراسیماخوس را به کناری کشد و برایش توضیح دهد که اگرچه حق با اوست،ولی این حقیقت چنان خطرناک است که نباید به صورت علنی به عموم گفته شود.
5اصل ضدیت با سکولاریسم و تأکید بر قدرت مذهب و ارزشهای سنتی1 اشتراوس مذهب را برای تحمیل قواعد اخلاقی بر تودهها کاملا ضروری میداند،زیرا در غیر این صورت کنترل آنها از دست حکومت خارج خواهد شد.
اما به عقیده وی بهرهبرداری از انگارهای مذهبی موجب تشدید قطعیت و وضوح اخلاقی در برخورد با مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی میشود،که به نظر میرسد که از این حیث نومحافظهکاران به خوبی از مذهب سوءاستفاده میکنند،هرچند هیچ کدام از آنها به گفتهء رونالد بای لی2تحلیلگر نشریه«ریزن»3مؤمنان واقعی نیستند.
». 24 اشتراوس نیز معتقد است که مذهب برای تحمیل قواعد اخلاقی برتودهها کاملا ضروری است،زیرا در غیر این صورت کنترل آنها از دست حکومت خارج خواهد شد.
حال آنکه سیاست،به باور آنان،عرصه پیکار میان گروههای دشمن است و هرگاه گروهی گرفتار رفاهپرستی و تنآسایی شود بقایش به خطر میافتد که به عقیده نومحافظهکاران این وضعیت در دوران کلینتون به خوبی مشهود است.