Abstract:
رمان گنجشک ها بهشت را می فهمند مطابق با آموزه های پسامدرنیستی نوشته شده است. توجه به آشفتگی در روایت و به تبع آن زمان داستان، ویژگی های فراداستانی، ایجاد دور باطل با استفاده از شخصیت های تاریخی در کنار شخصیت های داستانی و حضور نویسنده در داستان برای به هم ریختن مرز میان واقعیت و خیال از جمله ویژگی هایی است که این رمان را در زمره رمان های پسامدرنیستی قرار می دهد. با این همه گاه مواردی در آن دیده می شود که تناسبی با آموزه های پسامدرنیسم ندارد. این مقاله ضمن اشاره به ویژگی های پسامدرنیستی رمان، به نقد عناصری می پردازد که با این ویژگی ها همگن نیستند و نشان می دهد که استفاده از شیوه های مربوط به این جریان در رمانی که یکی از وظایف اصلی خود را شناساندن شخصیتی قرار می دهد که نمادی از رزمندگان دوران جنگ می تواند باشد، بجا نمی نماید؛ زیرا نوع نگاه تفکر پسامدرن به انسان و زندگی با نگاه موجود در رمان همخوانی ندارد. طبیعی است با وجود تاکید همه شخصیت ها بر ترسیم شخصیتی آرمانی در رمان و همنوایی و همصدایی آنها، با رمانی چندصدایی نیز روبرو نباشیم.
Sparrows Sense Heaven، a novel، was written based on post-modernism teachings. Paying attention to chaos in narration and naturally the time of the story، super-story features، creating a false cycle using historical characters along with story characters and the presence of the writer within the story for distorting the borders between the reality and imagination are among the features and characteristics which categorize this work as a post-modern novel. Still، and at points، one can spot and observe issues which have no relation with the post-modernism teachings. The present essay first points to the post-modernism characteristics of the novel، and then criticizes the non-relevant elements. It also shows that using the methods related to this process- which claims one of its major duties to be revealing a character as a symbol and representative of the sacred defense war soldiers- is not in its right and due place; as the post-modernism attitude and insight towards man and life does not correspond with the existing attitude in this novel. Obviously despite the emphasis of all the characters on describing an ideal character in the novel، we are not even facing a multi-voiced novel either.
Machine summary:
توجه به آشفتگی در روایت و به تبع آن زمان داستان، ویژگیهای فراداستانی، ایجاد دور باطل با استفاده از شخصیتهای تاریخی در کنار شخصیتهای داستانی و حضور نویسنده در داستان برای به هم ریختن مرز میان واقعیت و خیال از جمله ویژگیهایی است که این رمان را در زمره رمانهای پسامدرنیستی قرار میدهد.
این مقاله ضمن اشاره به ویژگیهای پسامدرنیستی رمان، به نقد عناصری میپردازد که با این ویژگیها همگن نیستند و نشان میدهد که استفاده از شیوههای مربوط به این جریان در رمانی که یکی از وظایف اصلی خود را شناساندن شخصیتی قرار میدهد که نمادی از رزمندگان دوران جنگ میتواند باشد، بجا نمینماید؛ زیرا نوع نگاه تفکر پسامدرن به انسان و زندگی با نگاه موجود در رمان همخوانی ندارد.
بنیعامری نویسندهای است که با دیدن برنامه تلویزیونی روایت فتح، که در آن از بازگشت پیکر یک شهید پس از چند سال و گرفتن آن از آب رودخانه اروند سخن گفتهمیشود، به فکر جمعآوری اطلاعاتی برای نوشتن رمانی درباره همین شهید میافتد و به خلق شخصیتهایی دستمیزند و روایت درباره این شخصیتها را به شخصیتی به نام دانیال دلفام میسپارد؛ اما از آنجایی که میخواهد خود نیز در داستان حضور داشته باشد در سطحی از داستان (ر.
بنیعامری هر چند به حادثه شهادت آعلیجان در آغاز داستان اشاره میکند و در چند جای دیگر از روایت، خلاصهای از وقایع آینده را نقل کرده و بعدا آنها را بسط میدهد، با این همه ـ چنانکه آمد ـ بهروایت آیندهنگر توجه چندانی ندارد؛ زیرا میداند آیندهنگرها حس تعلیق را از میان میبرند (تولان، 1383: 59).