Abstract:
این رمان در کتاب تاریخ ادبیات ایران و جهان 2 علوم انسانی معرفی شده است.نگارنده،ضمن آوردن خلاصهای از داستان،آن را تحلیل و بررسی کرده است.
Machine summary:
"تحول و دگرگونیهای روحی قهرمان داستان که مرد جوانی به نام سیذارتاست،خواننده را مجذوب خود میکند و درعینحال یادآور تلاش رهروان بودایی برای رسیدن به مرحلهی کمال نفسانسی است که نیروانا نامیده میشود.
یک راهب دست از جهان میشوید و هیچ دارایی شخصی ندارد و از فرایض آیین بودا این است که کسی که آرزو دارد از مریدان وی شود باید آمادهی گسستن از همه پیوندهای مستقیم با خانواده و زندگی اجتماعی و هرگونه دلبستگیس مالی و مادی باشد (رجبزاده،1374:211).
بودا معتقد بود در جهان بودن فرصتی است مغتنم برای زیستن و جستوجوی راه رهایی و این رهایی با نیروانا حاصل میشود،که«آخرین منزلگاه تعالیم بوداست و سخن گفتن از آن دشوار،چرا که تصوری که از آن به ذهن متبادر میشود از وضوح و دقت خاصی برخوردار نیست.
در ضیافت افلاطون هم،آنجا که از عشق سخن میگویند،سقراط اعتراف میکند آنچه در این باب و فراتر از آن در باب زندگی آموخته است حاصل برخورد و مناظرهای است که با یک زن به نام دیوتیما داشته است و«کسی که شاگردی مکتب عشق را کرده و از مراحل مختلف درک زیبایی گذاشته است،وقتی به پایان راه خود میرسد ناگهان طبیعتی بر او مکشوف میشود که زیباییاش بیرون از حد وصف است و این غایت و مقصود همهی کوششهای ماست.
زیرا پرندهی مرده و خشک در قفس نشانهی این بود که سیذارتا از هدف اصلی خود غافل شده است و دیگر رو به سوی او حرکت نمیکند.
این بینش را رودخانه از آنرو که خود پیوسته در همهجا حضور دارد به سیذارتا منتقل میکند و البته،رودخانه نماد صداقت و پویایی هم هست،زیرا متحرک و آیینهگون است و سیذارتا در آن چهرهی خود را میبیند و به یاد پدرش میافتد."