Abstract:
مفهوم سرمایه انسانی را در اوایل دهه 1960 شولتز و دنیسون معرفی کردند و از آن زمان بررسی نقش آن در پدیده های مختلف اقتصاد مورد توجه نظریه پردازان علم اقتصاد قرار گرفته است. آموزش، تجربه و سلامت سه بعد اصلی سرمایه انسانی را تشکیل می دهند که نقش آموزش در آن قابل توجه است. جنبه آموزشی سرمایه انسانی را برخوداری آموزشی می نامند. در این پژوهش ضمن معرفی و بیان نقاط ضعف و قوت شاخصهای متعددی که تاکنون برای برخورداری آموزشی معرفی شده اند، چنین استدلال می شود که شاخص متوسط سالهای تحصیل، خصوصیات مطلوبی را برای بیان برخورداری آموزشی داراست، از این رو، ضمن تشریح روش مقطعی باور در محاسبه متوسط سالهای تحصیل، با اعمال تعدیلات لازم در روش وی برای سازگاری با ویژگیهای منحصر به فرد سیستم آموزشی ایران و همچنین، داده های آموزشی موبوط، الگویی برای محاسبه سری زمانی این شاخص در ایران تدوین می شود و متوسط سالهای تحصیل جمعیت 15ساله و بالاتر را در طی دوره 1340-1380 محاسبه می کنیم. شاخص مزبور برای دو جنس زن و مرد و همچنین، چهار مقطع تحصیلی ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و دانشگاه محاسبه شده است.
In the early years of 1960s، Schultz and Denison introduced the concept of human capital. Since then economists have analyzed the role of human capital on various economic variables. Education، experiment، and health are three main dimensions of human capital among which education is considered as the most important one. The educational dimension of human capital is known as educational attainment.
In this paper، after introducing different indexes، which have been used for educational attainment، we argue that average years of schooling is the most important index of educational attainment. By reviewing Barro’s method for calculating average years of schooling، and implementing essential changes needed for consistency with the Iranian educational system and the data، we develope a method for calculating the average years of schooling in Iran. We calculate average years of schooling of men and women، and also for four educational levels (elementary، guidance، secondary and higher education) for the period 1961 to 2001.
Machine summary:
"قبل از پرداختن به این موضوع میتوان اصلیترین نقاط تمایز الگوی تدوین شده در اینجا بامطالعات انجام شده به ویژه کارهای بارو را به صورت زیر بیان داشت: *کلیۀ این مطالعات در چارچوب مقطعی بوده که به محاسبۀ شاخص متوسط سالهای تحصیل درفواصل زمانی معینی برای گروهی از کشورهای خاص پرداختهاند و حال آنکه این مطالعه به دنبال&%02335AEPG023G% استخراج سری زمانی این شاخص برای یک کشور خاص است،لذا این مطالعه،از این نظر جدیداست.
تدوین روش محاسبۀ متوسط سالهای تحصیل در ایران با توجه به دادههای مورد نیاز برای محاسبۀ شاخص متوسط سالهای تحصیل و همچنین،با مدنظر قراردادن موجودی دادههای آموزشی ایران ملاحظه نمودیم که همانند روش بارو قادر به محاسبۀ شمار افراد15 ساله و بالاتر در هریک از مقاطع تحصیلی مورد نظر در یک مرحله نیستیم،لذا،در روش ارائه شدهدر اینجا شمار افراد در هریک از پایههای تحصیلی در دو مرحله صورت میپذیرد؛در گام اول،ازجمعیت 6 تا 14 ساله شمار افرادی را که حداکثر پایۀ تحصیلی کسب شدۀ آنان یکی از پایههای 1 تا 9است را محاسبه کرده و به دنبال آن،برای جمعیت 6 ساله و بالاتر نیز شمار افراد هرپایه را برحسببالاترین پایه کسبشدۀ آنان محاسبه میکنیم.
از آنجا که متوسط سالهای تحصیل برای جمعیت 15 ساله و بالاتر محاسبه میشود وبا توجه به تعداد متولدین 14 تا 15 سال قبل از آن،چنان که بیان شد منطبق با سالهای رشد شدیدجمعیت است،ورود شمار زیادی از افراد به برخورداری آموزشی اول دبیرستان در سال 1374 باعثافزایش وزن اولین پایه در محاسبۀ متوسط تحصیلات دبیرستانی در این سال شد و با افزایش سطحتحصیلات آنها و همچنین،کاهش نرخ رشد جمعیت در سالهای بعد از آن،روند مزبور بهبود یافت."