Abstract:
در طول تاریخ، بشر، علم و دین همیشه رابطه تنگاتنگی با یکدیگر داشتهاند؛و عوامل
متعددی، بنا به شرایط تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی، در تعیین این رابطه مؤثر بوده
است.طی یک روند تاریخی در قرون وسطا تا رنسانس و از رنسانس تا قرن 17 و 18 میلادی،
فرایند علم به تدریج به بخش تجربی و حسی منحصر شد؛و روند حسی تولید علم تا جایی
ادامه یافت که وقتی دانشمندان واژه«علم»و«دین»را با هم در یک پاراگراف قرار
میدادند، مفاهیمی چون«اختلاف»و«کشمکش»و «تردید»، با قاطعیت قابل مشاهده بود.
با نگاهی به محصولات و آثار علم، از جمله تکنولوژی، به نظر میرسد که «علم»و
روشهای علمی را نمیتوان فاقد«جهت ارزشی»دانست؛لذا در ارزیابی و تحلیل باید به سهم
تأثیر«جهت»در تولید علم و روشهای علمی توجه کرد.البته عقیده بسیاری از دانشمندان
مبنی بر اینکه علم و روشهای علمی خود به خود از عرصههای ارزش فاصله دارد، امروز
در محافل علمی مطرح و محل تردید است.
جایگاه ارزش و علم و ارتباطات درونی و بیرونی این دو حوزه، در یک طیف قابل
شناسایی است و نظریات مختلفی از تفکیک کامل دو حوزه دین و دانش تا اعتقاد به حضور
پیش فرضهای دینی در تولید ارزش را شامل میشود.
در مقاله حاضر، طبقهبندی سه گانهای شامل تفکیک حوزه دانش و ارزش
(ارتباط متوازی)، ارتباط متقاطع دانش و ارزش(با دو رویکرد عقلی و شهودی)و حضور
پیش فرضهای دینی برای تعیین جهت و تولید دانش (ارتباط منطبق)ارائه شده که در هر یک
از این رویکردها نحوه نگرش به انسان و علم متفاوت است و میتواند در طبقهبندی علوم
و اولویتهای هر حوزه اثرگذار باشد به این معنا که در علوم جدید، به دلیل مبنای
ماتریسی، اولویت با سه بخش فلسفه علم، زیر ساخت علم و علوم تجربی است؛در حالی که در
تنظیم الگوی مطلوب، فرهنگ ارزش، فلسفه بینش و زیر ساخت دانش اولویتهای طبقه بندی
علوم را تشکیل میدهند.
برای پیشبرد و تحرک در زمینه توسعه علمی بر مبنای دین و پیشبرد جنبش نرم افزاری،
لازم است دو مرکز علمی کشور یعنی حوزه و دانشگاه برنامه ریزی در سه رکنت اساسی
یعنی:نظام تولید مفاهیم علمی، نظام ساختارها و تنظیم روابط اجتماعی و نظام محصولات
و آثار(تکنولوژی) را در اهم فعالیتهای خود قرار دهند.
Machine summary:
"موضوعات مبتلا به جوامع د راین مورد، سؤالاتی از این دست را مطرح میسازد: -چرا کنترل بر تکنولوژی و حفظ محیط زیست که عمدا یا سهوا محیط طبیعی را تخریب میکند، امروز بر حفظ منافع اقتصادی و سیاسی دولتهای قدرتمند ارجحیت دارد؟ -آیا تحقیقات و دستکاریهای ژنتیکی، امکان خدشهدار کردن تعادل، توازن و کیفیت جمعیت جهان را دارد؟ -تخصیص بودجه تحقیقاتی به دانشگاهها صرفا به منظور ارتقای سطح فرهنگ و دانش مردم است یا تأمین منافع سیاسی و اقتصادی دولتها؟ -چرا افزایش درآمد قشر فقیر در سطح بین المللی با تحمل وامهای بلند مدت و احتساب سود در باز پرداخت آن(یا به نوعی سهیم کردن آنان در درآمد ملی)، سادهتر از کمک به این قشر را گرفتن ثروت از قدرتمندان و ایجاد تعادل اقتصادی است؟ پروفسور ویلسون 1 در تحقیقی تحت عنوان«علوم و ارزشهای انسانی»، به تأثیرات سوء علم و تکنولوژی چنین اشاره میکند: به این سؤال که چگونه میتوان از دستاوردهای علوم لذت برد و از سوء استفادههای آن که زندگی و طبیعت را به خطر میاندازد، اجتناب ورزید، پاسخهای مختلفی داده شده است.
تحقق انقلاب فرهنگی به فرموده حضرت امام خمینی(ره)، تنها با برقراری ارتباط حقیقی بین حوزه و دانشگاه و جایگاه متقوم آنها در تولید علم و اجرا امکانپذیر است بر این اساس، وظیفه هر یک از دو نهاد را میتوان به شرح زیر پیشنهاد کرد: حوزه: اجرای تحقیقات نظری درباره دین و به حجیت رساندن احکام کیفی، از وظایف حوزه است؛به عبارت دیگر، مسئولیت ارائه اصول هماهنگی در ادراکات علمی به عهده حوزههای علمیه است، که در نظر نگرش اخیر، به معنای تولید فلسفه بینش برای ایجاد زیرساخت دانش است."