"دکتر نصرة الله کاسمی ما را بیاد و او را فراموش از در درآمد،آن ماهرو،دوش، زلف پریشان،افکنده بر دوش.
چون نور مهتاب،بر خرمن یاس، تابان بر رویش،برق بنا گوش.
دلبند و دلخواه،چون غصهء عشق، شیرین و دلچسب،چون قصهء دوش.
تلخی هجران،شیرینی وصل، ما را بیاد و او را فراموش.
گفتم:بهجرت،بخروشم از درد.
گفتم:بمن بخش،بوسی از آن لب، گفت:این سخن را بیرون کن از گوش"