"ورزی* برق روز باران خوش آنزمان که ترا جلوهء بهاران بود.
بهر زمین که نشستی،بنفشه زاران بود.
بهر درخت که افتاد سایه از گل تو، هزار مرغ نواخوان،بشانساران بود.
بشام هرکه دمیدی،سیاهی از شب رفت، که از فروغ نگاهت ستاره باران بود.
هنوز از نگهت عشق و آرزو میریخت، اگر بروی تو،چشم امیدواران بود.
فعان که عشق تو با گریهء،دمادم من، بپایداری برقی به روز باران بود."