Abstract:
دوره کنونی، عصر تفوق مدرنیته بر سنت های فکری پیشین محسوب می شود. اما تحلیل های تاریخی و پیش بینی دگرگونی های آن منجر به شکل گیری سه نظریه شاخص در این عرصه شده است. فوکویاما و همفکرانش که معتقد به پایان تنازعات و قبول لیبرال ـ دمکراسی هستند؛ هانتینگتون که با طرح نظریه برخورد تمدن ها، استدلال می کند که شیوع مدرنیته و تجددگرایی در حوزه تمدن های دیگر، سبب ناهنجاری و تشتت شده و به صورت واکنش های تلافی جویانه علیه غرب متجلی می گردد؛ و گفت وگوی تمدن های سیدمحمد خاتمی که با بهره گیری از تکثرگرایی در متن اندیشه مدرنیته و تلفیق آن با سنت ها، مبانی فلسفی دنیای باستان را پایه جهانگرایی اخلاقی خود قرار می دهد و گفت وگو را در مواجهه بین تمدنی تجویز می نماید.
نویسنده در این مقاله، ضمن بررسی رویکردهای فوق، به اثبات این امر می پردازد که تمدن حالتی انبساطی و برون فکنانه به سوی جهانی شدن دارد، درحالی که جهت فرهنگ به درون خود بوده و حالتی انقباضی دارد. درنتیجه، می توان با طرح جهانگرایی و تبادل کثرت گرایانه که هدف آن همزیستی فرهنگ های متنوع است، الگوی بهتری برای جهانی شدن و روابط بین المللی یافت.
Machine summary:
"فوکویاما وهمفکرانش که معتقد به پایان تنازعات و قبول لیبرال-دمکراسی هستند؛هانتینگتون که با طرح نظریه برخورد تمدنها،استدلال میکند که شیوعمدرنیته و تجددگجرایی در حوزه تمدنهای دیگر،سبب ناهنجاری و تشتت شدهو به صورت واکنشهای تلافیجویانه علیه غرب متجلی میگردد؛و گفتوگویتمدنهای سید محمد خاتمی که با بهرهگیری از تکثرگرایی در متن اندیشهمدرنیته و تلفیق آن با سنتها،مبانی فلسفی دنیای باستان را پایه جهانگراییاخلاقی خود قرار میدهد و گفتوگو را در مواجهه بین تمدنی تجویز مینماید.
وی مدعی است که: «این الگوی قرن نوزدهمی تا پایان جنگ جهانی اول دوام یافت و سپسدر نتیجه وقوع انقلاب روسیه و واکنشهایی که در برابر آن نشان داده شد،درگیری ملتها جای خود را به برخورد ایدئولوژیها داد»(همان).
اقدام عملی خاتمی در عرصه داخلی و خارجی نشان میدهد که او نیز همانندهانتینگتون توجه چندانی به دستاوردهای امنیتی-رفاهی در تمدنهای انسانی-کهامروز عامل اصلی در فرآیند جهانی شدن است،ندارد.
به نظر خاتمی،فرایند جهانی شدن وضعیتی جدید به وجود آورده است: «والاترین دستاوردهای این قرن،پذیرش ضرورت و اهمیت گفتوگو وجلوگیری از کاربرد زور،توسعه،تعامل و تفاهم در زمینههای فرهنگیاقتصادی و سیاسی و تقویت معانی آزادی و عدالت و حقوق انسانیمیباشد»(همان).
نگارنده از بعد شناختشناسی نیز با نگرش پوزیتیویستی فوکویاما و هانتینگتونبیگانه است،ولی مدعی است که خاتمی به فیض نگرش پساتجددگرا متعهد است؛درحالیکه لازم است با توجه به دستاوردهای تمدن مدرن،این حوزه را منبسط نمود وجلوۀ تمدنی(شبه مدرنیسم)و فرهنگی(سنتی)و کثرتگرایی(پساتجددگرا)را در آنجا دارد.
نهایتا با بهرهگیری از نقاط قوت سه اندیشه فوق،طرح جهانگرایی تبادل کثرتگرایانه مطرح میشود که محور اهداف آن،همکاری درتمدن جهانی و همزیستی فرهنگهای متنوع است بر گفتوگو به عنوان اهرم لازم برایرسیدن به این هدف،همانند دیدگاه خاتمی تأکیید شده است."