شهید پاک نژاد تمام ناشدنی است . . . Conversation and interview

"دکتر پاک‌نژاد آن‌قدر برای همه عزیز بودند که وقتی به دفتر سروان مطیعیان رفتم،طوری با من رفتار می‌کردند که‌ انگار درجه‌دار یا مسؤولی وارد حوزه ایشان شده است. بعد از شهادت دکتر، وقتی این کمک‌ها قطع می‌شود و مردم کنجکاو می‌شوند بدانند که چه کسی این کارها را می‌کرده-و بعد از مدتی- ماشین دکتر را شناسایی می‌کنند-ماشین دکتر یک هیلمن‌ معمولی بود-بالاخره به وسیله ماشین ایشان می‌فهمند که‌ آن فرد خیر،شهید پاک‌نژاد بوده است. این‌ها گذشت تا این‌که یک روز،آقایی در ستاد انتخاباتی شهید پاک‌نژاد به من گفت که او و برخی از دوستانش،از آقای صدوقی خواسته‌هایی دارند که‌ اگر ایشان تا صبح آن‌ها را عملی نکند،قرار است‌ با مجاهدین خلق هم‌دست شوند و به خیابان بریزند. ماجرا از این قرار بود که 10-12 سال بعد از شهادت‌ دکتر،برادرشان حسن آقای پاک‌نژاد به من گفت که قبر دکتر به خاطر ریگ‌زار بودن آن‌جا دارد نشست می‌کند، چون رسم است که مردم وقتی برای زیارت می‌آیند،آب‌ می‌ریزند و حاجت طلب می‌کنند."