Abstract:
هرچند نخستین فرمان رسمی دولتی برای واژه گزینی و وضع لغات فارسی در برابر لغات بیگانه در زمان مظفرالدین شاه قاجار و در حدود یک صد سال پیش صادر شده است، واژه گزینی برای لغات غربی سابقه ای طولانی دارد و در حقیقت از همان نخستین سال های آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن مغرب زمین، یعنی از ابتدای دوران تجدد، آغاز شده است. از این قرار، باید گفت واژه گزینی غیر رسمی در ایران کمابیش به دوران جنگ های ایران و روس (1218-1228 ه و 1241-1243 ه) در زمان فتحعلی شاه و عباس میرزا باز می گردد و اندکی بعد، با تاسیس دارالفنون (1268 ه)، صورت منظم تر و گسترده تری پیدا می کند. برای آگاهی از کوشش هایی که در این دوره برای یافتن معادل های فارسی در برابر لغات فرنگی صورت گرفته، می باید به مجموعه اسناد فراوان به جای مانده از دوران قاجار و کتابهای علمی چاپ شده در آن زمان و نیز به خاطرات و سفرنامه های رجال سیاسی و بازرگانان و جهانگردان آن عهد مراجعه کرد و از آنها به نتایج نخستین کوشش های ایرانیان در واژه گزینی در دوره تجدد دست یافت.
از جمله این آثار، یکی سفرنامه های ناصرالدین شاه به فرنگستان است. وی، که از 1264 تا 1313 هجری قمری، نزدیک به پنجاه سال، بر ایران سلطنت کرده سه بار به اروپا رفته و هر بار یادداشت های روزانه یا، به تعبیر رایج همان روزگار، «روزنامه» خاطرات خود را به صورت کتابی مدون کرده است.
سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگستان در سال 1290/1873 و سفر دوم او در سال 1878.1295 و سفر سوم یازده سال پس از این تاریخ یعنی در 1306/1889 صورت گرفته است. در این سفرها شاه ایران از روسیه و اروپای مرکزی و کشورهای اروپای غربی دیدن کرده و با اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اروپا آشنا شده و تمدن بالنده و شتابنده اروپایی را از نزدیک مشاهده کرده است...
Machine summary:
"برای آگاهی از کوششهایی که در این دوره برای یافتن معادلهای فارسی در برابر لغات فرنگی صورت گرفته، میباید به مجموعه اسناد فراوان به جای مانده از دوران قاجار و کتابهای علمی چاپشده در آن زمان و نیز به خاطرات و سفرنامههای رجال سیاسی و بازرگانان و جهانگردان آن عهد مراجعه کرد و از آنها به نتایج نخستین کوششهای ایرانیان در واژهگزینی در دوره تجدد دست یافت.
البته معلوم است که معادلهای فارسی ذکرشده در این سفرنامهها همه ابداع شخص ناصرالدین شاه نیست و قاعدتا بسیاری از آنها قبل از سفر وی به فرنگستان در ایران ساخته شده و رایج بوده است.
(سفر سوم، کتاب اول، ص93) آدمباز چیز غریبی است، شخصی است جوان، پهلوان، لباسی میپوشد به رنگ بدن چسبان، شلوار تنگ مثل آدم لخت.
(سفر سوم، کتاب اول، ص168) ماهیخانه (آکواریوم) بعد، از آنجا به ماهیخانه که متصل به این ارانژری [orangerie] یعنی نارنجستان است [ رفتیم]...
لغات فرنگی که در سفرنامهها به همان صورت فرنگی آمده و امروزه معادلهای فارسی آنها به کار میرود، مانند ارترینف (طاقنصرت، Are de triomphe ) ارترینف بسیار خوبی دو تا ساخته اسم ما را نوشته بودند.
(سفر سوم، کتاب اول، ص130) در تعریف دکور مینویسد: تماشاخانه بسیار بزرگ خوبی دارد، شش مرتبه، سن بسیار خوبی دارد، پردههای خوب نشان میدادند، باغ و درخت و غیره.
(سفر اول، ص169) در تعریف موز میگوید: میوه بانن ] Banna صورت املائی غلط [banane که چیز خوبی است مثل کدوی کوچک تازه دراز اما رنگ پوستش که زرد شد آنوقت میرسد و خوردنی است، رسیده بود، خورده شد."