Abstract:
فرهنگ و تاریخ در بستری موازی حرکت مینمایند.فرهنگ وجه ذهنی تمدن و تمدن وجه
مادی و عینی فرهنگ است.بستر ساز هر دو مفهوم تاریخ میباشد.بررسی تاریخ از منظر
دیرینه شناسی و تبار شناسی برای تبیین آینده و آشکار نمودن ساختار پنهان حاکم بر
روابط پدیدهها، مورد علاقه محققین علوم سیاسی میباشد.هدف تاریخ نیل به درجه عالی
انسانیت است یعنی دستیابی به وضعی که بشر به واقعیترین مفهوم انسان به سر
برد.مقاله حاضر به بررسی آینده تاریخ از دیدگاه مذهبی و فلسفی میپردازد.فلاسفه
بزرگ هر کدام به گونهای در مورد تاریخ و سیر حرکت آن اندیشههای فلسفی ارائه
نمودهاند.فلسفه تاریخ بحثی است که ریشه آن را حداقل در حدود بیست و پنج سده پیش
باید جستجو نمود ولی موضوع این مقاله، پرداختن به اندیشه چند تن از شخصیتهای علمی
معاصر، شخصیتهایی مانند اسوالد اشپنگلر، کارل یاسپرس آرنولد نوین بی، پیتریم
سوروکین، فرانسیس فوکویاما و ساموئل هانتینگتون است.
Machine summary:
"اما این که تمدن یا پیش فرهنگی در حال طلوع، چگونه تمدنی است، بیشتر مؤلفان: دانیلفسکی، اشپنگلر، توینبی، شوربارت، بردیایف و تا حدودی خود من چنین پیشبینی میکنیم که مذهبی-شهودی است یا تمدنی جامع به عنوان برآمدی از فرهنگ/شهودی-علمی نورتورپ، شهودی-حسی من یا بنا به گفته شوایتزر خردگرا-اخلاقی خواهد بود.
این خوش بینی محض است که تصور کنیم چون اتحاد شوروی فرو پاشیده است، غرب تا ابد بر جهان مسلط خواهد بود و مسلمانان، چینیها، هندیان و ملتهای دیگر لیبرالیسم غربی را به عنوان تنها راه حل با آغوش باز خواهند پذیرفت.
حفظ تمدن غربی با وجود کاهش قدرت غرب اقتضا میکند که ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی اهداف زیر را مورد توجه قرار دهند: دستیابی به همگرایی سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر و هماهنگ کردن سیاستها با این هدف که کشورهای متعلق به تمدنهای دیگر، اختلافات خود را با کشور غربی حل کنند؛ ادغام کشورهای غربی اروپای مرکزی در اتحادیه اروپایی و ناتو یعنی کشورهای گروه ویسگراد، جمهوریهای حوزه بالتیک، اسلوونی و کراوسی؛ کمک به غربی شدن آمریکای لاتین تا حد امکان و ایجاد پیوندهای نزدیکتر بین کشورهای آمریکای لاتین با غرب؛ محمدود کردن گسترش قدرت نظامی و متعارف کشورهای مسلمان و چین؛ کند کردن شتاب دوری ژاپن از غرب و نزدیک شدن این کشور به چین؛ پذیرفتن جایگاه روسیه به عنوان کشور کانونی آیین ارتدوکس و یک قدرت منطقهای عمده با منافعی مشروع در حفظ امنیت مرزهای جنوبی خود؛ حفظ برتری تکنولوژیک و نظامی غرب بر تمدنهای دیگر؛ و از همه مهمتر تشخیص این نکته مداخله غرب در امور تمدنهای دیگر شاید خطرناکترین منشأ عدم ثبات و شکلگیری برخوردهای جهانی در یک جهان چند تمدنی باشد."