Abstract:
پیشنیازهای همسخنی با آنها را به آزمون بگذارد. و در مجاورت قرار گرفتن بسیاری از خواص و رجال با مؤسس و معمار جمهوری اسلامی از دیگر سو،جزء مهمترین موانع به هم ریختگی و از جا دررفتگی کامل«نظم سنتی»کارگزاران جریانات و خطوط یادشده در دهههای گذشته به شمار میآید.این وضع،مؤید کاربست انواع حکمیتها در حوزههای سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و قضایی به جای نظامهای حقوقی و قانونی بود. اما گویا با آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی چند عامل مانع از تکرار وضع ماقبل و رافع سیطره حکمیتها شده است.ولا انقلاب اسلامی از آن روی که خود موجودی زنده و برخوردار از حیات در«جوهر»و «وجود»خویش میباشد،از چارچوب و معیارهای تصنعی تحمیلی در ساحت نظر و عمل و ساختهای دیوانی،احساس انسداد در تنفس نموده،لذا سیمرغ جانش از قفس به درآمده و با خروج از پوستین و حجاب گذشته،رهآموز گامهای بعدی انقلابیون شد.به دیگر سخن،انقلاب در آغاز میانسالی،«جوان» گردید.ثانیا نسلهای ما بعد نسل اول انقلاب،از مضایق تحمیلی بر آرمانها و سعه پر استعداد انقلاب به ستوه آمدهاند و با عدول از تحفظ لسانی،«محافظهکاری»را سم مهلکی اعلام کردهاند که گویا برخی محافظهکاران و«بلدچی»های حکمیتها،با هزار توجیه شبه عقلی و نفسانی در حال تزریق آن به کالبد و روح انقلاب بودهاند.ثالثا،رهبر فرزانه انقلاب اسلامی با تقبیح روزمرگی و غفلتهای نوپدید در آینده و روند دولتها،بر طراحی اسناد چشماندازی تأکید نمودند که حصول به تمدن اسلامی را با مهندسی استعدادهای ایرانیـ اسلامی در فرآیند بیست و بلکه پنجاه سال ملازم و مشروط میسازد؛گو اینکه، بیشک این مطالبه،خود به مرز و تمایزی میان«محافظه کاران»و«مرتجعین مدرن»با انقلابیون مبدل گردید. اما تبیین و تحلیل جریانهای نو پدید از سه گذرگاه مذکور با معیارها و مناطهای سنتی گذشته غیرممکن مینماید؛چه اینکه اصطلاحات مأخوذ از«مقسم»قدیمی چپ و راست و اقسام متنوع آن و حتی مقسم اخیر ان یعنی اصولگرا و اصلاحطلب و انواع آن قادر نیست برخی دگردیسیها را در اردوگاه انقلاب به تفسیر و تأویل بنشیند زیرا برخی«ریزشها»و«رویشها»نه در مقسم جریانشناسیهای قدیمی که صرفا در نسبت با ذات انقلاب اسلامی و شخصیت مؤسس نظام مبتنی بر آن قابل تبیین میباشد.وانگهی بعضی سقوطها،افولها و انحطاطها در طلیعه چهل سالگی انقلاب در اردوگاه داخلی در حالی به وقوع میپیوندد که سقوطکنندگان و افو یابندگان آن کماکان خویش را درتراز انقلاب و شخصیت مؤسس آن طبقهبندی میکنند و حتی در حال سقوط،خواستار پیوست دیگران به خویش میشوند؛لذا معیار و ملاکی جامع و مانع لازم مینماید تا ضمن همزبانی با ایشان از حیث اشتراک لفظی، با نگاهی به باطن تغییرات شکلی و ماهوی پیرامون انقلاب اسلامی ایران و چگونگی قرائتها،تأویلات و تفسیرها از«چیستی انقلاب»و«شخصیت حضرت امام خمینی(س)»در طلیعه دهه چهارم انقلاب اسلامی،میتوان مدعی شد که شاخصها در تفکیک،تمایزها و معیار تفاوتها در اردوگاه اسلام و ایران از تعاریف و تبیینهای سنتی به تعاریفی کارآمد با حدود و ثغوری منقح،تبدل و ارتقا یافته است؛چه اینکه تعریفها و تبیینهای«خطوط»و«جریانهای سنتی»در سه دهه گذشته،تقریبا خالی از «شاخصها»و«تمایزهای»جامع و مانع بود. در هم تنیدگیهای نسبی و سببی برخی رجال انقلابی و کارگزاران برخوردار از سلایق متنوع از یک سو
Machine summary:
"*نظریه گفتار تقلیل شناخت انقلاب اسلامی و امام خمینی(س)به معرفتی«شیء واره»و شناختی با «تأویلهای شناسنامهای»از سوی یک جریان و ارتقای این شناختها در تفسیرهای «جریان یافتگی تاریخی»از سوی جریانی دیگر،مؤید شناسایی دو تفکر در طلیعه دهه چهارم انقلاب اسلامی است که مهندسی تغییرات در جریانهای سیاسی-اجتماعی کشور و بلکه جهان اسلام را متحول خواهد کرد.
وانگهی آیا انقلاب اسلامی، آنگونه که برخی گفتهاند،معلول«استبداد شاهانه»ای بوده که با«سقوطی شاهانه»فراهم آمده است؟آیا انقلاب اسلامی«توطئهای«از قبل طراحی شده میان انگلیس و امریکا برای تنبیه شاه بوده است؟ چنانکه اصحاب پژوهش میدانند انقلاب اسلامی ایران اکنون خود به عیاری قابل اعتنا در رد نظریات متعارف انقلابپژوهان و وزنکشی تحقیقات ایشان تبدیل شده است؛به عبارتی تبیین انقلاب اسلامی با نظریات کهنه روانشناسانه(تقلیل نهضت تاریخی ایرانیان به سطحی در تراز استبداد شاهی و مطالعه آن در سطوح متعارف علم سیاست،روانشناسی و جامعهشناسی)از یکسو و نظریات ساختارگرایانه(تقلیل اعماق و شمولیت انقلاب ما به سطوح نازل فشارهای بین المللی و ساخت دهقانی در محیط ملی)،قادر به گزارش انقلاب اسلامی نخواهد بود:گو اینکه خانم«تدا اسکاچیل»ضمن عبور از نظر ماقبل خویش در«اتفاق»انقلاب اسلامی ایران بر مبنای ساخت نظام بین المللی،ساخت استبدادگرایانه و ساخت دهقانی در محیط ملی،ناکارامد بودن روشهای کهنه علوم سیاسی در تبیین انقلاب ایران را پذیرفت و بر عناصر مهمی چون «عنصر شیعی»و«رهبری در تشیع»تأکید کرد؛کما اینکه«جان فورن»دیگر انقلابپژوه معاصر نیز به دلیل ظهور انقلاب اسلامی بر گشایش مقسم خاصی از انقلاب در نظریهپردازی انقلاب اصرار ورزید."