Abstract:
کانت در فلسفه نقادی خویش، در صدد تبیین سه مساله کلی است؛ «شناخت»، «اخلاق» و «زیبایی» سه دغدغه اصلی بشر و در واقع، سه بعد وجود آدمی هستند که کانت در سه نقد، جداگانه آن ها را بررسی کرده است. وی در «نقد عقل محض»، به مساله شناخت، مقومات و حدود آن پرداخته است و سعی کرده بر اساس انقلاب کپرنیکی خویش، مبانی استقرا را تبیین و توجیه کند. با این حال، استقرا مد نظر وی مستلزم پشتوانه دیگری به نام اصل یکنواختی طبیعت است که این پشتوانه به تفصیل در «نقد قوه حکم» و در جریان حکم زیباشناختی پردازش شده است. پرسش هایی که این نوشتار در صدد پاسخ گویی به آن هاست، عبارت اند از: یک. کانت چگونه بر اساس حکم تاملی زیباشناختی تلاش می کند مبانی استقرا و علم طبیعت را تبیین کند؟ دو. آیا وی در برقراری این رابطه و تحکیم مبانی استقرا بر اساس حکم تاملی موفق بوده است؟ در راستای پاسخ گویی به این دو پرسش، پژوهش حاضر بر اساس آثار خود کانت به ویژه «نقد عقل محض» و «نقد قوه حکم» و نیز با استفاده از آثار تفسیری و نقدی در این باره، به بررسی و تحلیل پرسش های پیش گفته می پردازد.
Machine summary:
"اولا بنا به تعریفی که کانت از پیشینی ارائه کرده- به عنوان حکمی که تماما بدون هر گونه مبنای تجربی است- و ثانیا، بنا به معیاری که وی جهت تمییز احکام پیشینی از پسینی پیشنهاد کرده است- یعنی ضرورت و کلیت دقیق (تام) که شناختهای پیشینی را از شناختهای پسینی که از کلیت و ضرورت نسبی بهرهمندند، جدا میکند (Kant, 1965, B3)- احکام تألیفی پیشینی محدود به سه دانش فوق فرض شدهاند.
مقولات شاکلهیافته، که مقید به شرط زمانی شدهاند و بنابراین، با نمودهای منظمشده تحت صورت زمان نوعی سنخیت یافتهاند، در «ادراک نفسانی محض» 35 ، بر این نمودها اطلاق شده و بدین طریق عین، حکم و معرفت عینی (احکام استقرایی) ساخته میشود.
علاوه بر این، کانت در پیشگفتار ویراست دوم «نقد عقل محض»، به معمای احکام تألیفی پیشینی اشاره کرده و میپرسد: چگونه در این احکام، محمول بر موضوعی کاملا متفاوت با خود حمل میشود، ولی در عین حال، رابطهای ضروری با آن موضوع برقرار میکند؟ امر سومی که واسطه و ارتباط بخش موضوع و محمول است، چیست؟ (Kant, 1965, B4-5) وی در مبحث شاکلهها، امر سومی را که واسطۀ ساختن این گونه احکام میشود و اجازه میدهد مفهومی بر موضوع حمل شود، «شاکله» دانسته و عملکرد آن را کاربرد مقولات برای نمودها میداند.
به عقیدۀ گایر، کانت در این طرح بنا به دو مسئله از اصول خود تخطی کرده است: اول اینکه وی در صدد تبیین مفهوم محض «جهان» است و دوم اینکه حصول این تصویر از جهان، مستلزم استنتاجی پیشینی- و نه استعلایی- است و بنابراین، با ادعای پیشین وی در «نقد عقل محض» مبنی بر پایبندی به محدودههای تجربه (Kant, 1965, A352, B138)، مغایرت دارد (Guyer, 1979, p."