Abstract:
میرزا محمد حسن شیرازی معروف به میرزای بزرگ در سال 2131 قمری در شهر سامرای عراق درگذشت و حوزهای که وی در آن شهر بنیان نهاده بود بلافاصله تعطیل شد.عده زیادی از فضلا،طلاب و محققین رو به سوی حوزه نجف که صدها سال پیش تأسیس شده بود،نهادند و در آنجا سکنا گزیدند.این رخداد موجب فربهتر گشتن حوزه نجف و پدیدار شدن مکاتب مختلف اجتهادی در آن حوزه شد.آخوند ملا محمد کاظم خراسانی از محققین اصیل حوزه نجف مکتب اجتهادی صناعت محوری را رهبری میکرد و در مقابل سید محمد کاظم طباطبائی که از مهاجرتکردگان به سامرا و معاودین از حوزهء آن دیار بود مکتب اجتهادی عرف محور را آموزش میداد.این دو مکتب هر یک پیروانی داشت و چنان ادامه یافت که بعدها به حوزههای جدید الاحداث شیعهء امامیه که طبعا توسط فارغ التحصیلان هر یک از دو مکتب بنیان نهاده میشد سرایت کرد. ویژگیهای هر یک از دو مکتب قابل توجه و بررسی و برای تحول،در اندیشهورزی و نظریهپردازیهای فقهی بسیار مؤثر و مفید است.
در این مقاله برآنیم تا نخست به بررسی ویژگیهای اجتهاد صناعت محور بپردازیم.سپس گزارشی از مکتب فقهی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ارائه دهیم.
Machine summary:
"اصول فقه از شیخ ما آخوند ملا محمد کاظم هروی خراسانی متوفی به سال
مرحوم شیخ محمد آقازاده(فرزند آخوند)مجددا به چاپ رسیده است و
به هر حال استدلال در توجیه نظر حنفیان این است که نهی به چیزی تعلق
شرعیه بر نهی چنین ازدواجی وجود دارد،ولی جای این سئوال است که آیا نهی
خراسانی همانند شیخ طوسی علیه این توجیه به اجماع امامیه بر این امر نیز
توضیح مطلب این است:حکم شرعی در هر مورد مراحلی دارد به شرح زیر:
واقعیت این است که در سنت اصولی شیعی نیز با معانی و تقریرهایی مقبول
به موجب این نظریه نیز به هر حال مجتهد هیچگاه بر خطا نخواهد بود زیرا
خواهد شد که این مسأله از مسائل عقلی است نه شرعی تعبدی تا اجماع در آن
خلاصه نظر بروجردی دو مطلب است یکی اینکه اجماع در مسأله تصویب و
ایشان از این رهگذر نظریه شیخ طوسی و نیز استادش(آخوند خراسانی)را که به اجماع تمسک
است و در مالا نص فیه خداوند حکم معینی ندارد؟اشاعره حوزه دین را به
منصوصات اختصاص میدادند و معتقد بودند که خداوند بشر را مجاز کرده که در خارج از آن حوزه به عقل خویش عمل کند ولی مجاز نیست آنها را به خدا
صفت ذاتی افعال بشری است و به چنین قدرتی برای عقل بشر قائل بودند که
میتوان گفت که براساس تحلیل اخیر نتیجه تفکر تصویب همان است که
در واقع او قائل به تخطئه در اصول اعتقادات بوده است به این معنی که حق در
یعنی:عبد الله بن حسن عنبری معتقد است که هر کاوشگری در(اصول)"