Abstract:
این مقاله ابتدا به بررسی اشعار بیدل،و بیان نظر دیگر صاحبنظران عرضهء شعر و ادب فارسی دربارهء او پرداخته است.سپس با بررسی علل دیر شکفتن شعر بیدل در ایران،علاوه بر موثر دانستن نهضت بازگشت در غافل ماندن جامعه ادبی ایران در حدود 250 سال از شعر بیدل،تشابه برخی مؤلفههای شعر نو را پس از ظهور نیما و پیروان وی،در شکوفایی اخیر شعر وی در ایران مؤثر میداند.
Machine summary:
"یا این ابیات: بیدل اگر شوی از درد محبت یک زخم به صد صبح تبسم نفروشی * نه با صحرا سری دارم نه با گلزار سودایی به هر جا میروم از خویش میبالد تماشایی * محو یاریم و آرزو باقی است وصل ما انتظار را ماند * بلبل به ناله حرف چمن را مفسر است یا رب زبان نکهت گل ترجمان کیست؟ * هر دو عالم خاک شد تا بست نقش آدمی ای بهار نیستی از قدر خود آگاه باش اینگونه معانی در اشعار او همانهایی است که او مینالد که گاه در لفظ نمیگنجند: بیدل غریب کشور لفظ است معنیات عرض پری به عالم مینا نگاهدار و یا: ای با معنی که از نامحرمیهای زبان با همه شوخی مقیم نسخههی راز ماند و یا: بی نصیب معنیام کز لفظ میجویم مراد دل اگر پیدا شود دیر و حرم گم میکنم و یا: به قید لفظ بودم عمرها بیگانهء معنا کم معنا گرفتم با پری همسنگ گردیدم هرچند گاهی معتقد است که لفظ و معنا در شعر او عنان به عنان حرکت میکند: آنقدرها لفظم از معنا ندارد امتیاز در لطافت محو شد فرق پری از شیشهام یا: کیست رنگ معنی از لفظم تواند کرد فرق باده چون آب گهر جوشیده با مینای من یا: بیدل نفسم کارگه حشر معانی است چون غلغلهء صور قیامت کلماتم11 ب:شاخهء دیگر از همین دستهء پنجم اشعاری است که به لحاظ جوشش و اوج قریحه و باریک اندیشی و مضمونیابی شگرف و غیر قابل تقلیدند: هر سر مو بهر غفلت پیشه بالین پر است از برای خواب مخمل،بستری در کار نیست21 * دل دریا را به ساحل همنشینی مشکل است بیقراران نذر منزل کردهاند آرام را * دل اگر میداشت وسعت بینشان بود این چمن رنگ می بیرون نشست از بس که مینا تنگ بود * توانگری که دم از فقر میزند غلط است به موی کاسهء چینی گلیم نتوان بافت * حیرت آهنگم که میفهمد زبان راز من گوش بر آیینه نه تا بشنوی آواز من * شکست رنگم و بر دوش آهی میکشم محمل در این دشت از ضیفی کاه باد آورد را مانم * دمیده است چو نرگس در این تماشاگاه هزار چشم و یکی را نصیب دیدن نیست * نیستم بی سعی وحشت با همه افسردگی بلبل تصویرم و تا رنگ دارم میپرم31 * نزاکتهاست در آغوش میناخانهء حیرت مژه برهم نزن تا نشکنی رنگ تماشا را این دسته از اشعار بیدل است که به او حق میدهیم اگر تفاخر کند و بگوید: به معنی گر شریک معنیات پیدا نشد بیدل جهان گشتم به صورت نیز نتوان یافت مانندت یا: بیدل از فطرت ما قصر معانی است بلند پایه دارد سخن از کرسی اندیشهء ما باری با گزینش از اشعار دستههای دوم تا پنجم از میان دیوان عظیم او،یک دیوان با حدود پانصد غزل ناب و هزاران تک بیت شگرف میتوان بیرون کشید همه دریافتنی."