Abstract:
دو جزء مهم در مقایسهء تطبیقی رستم و سهراب و تراژدی ادیپ شهریار،بازشناخت و دگرگونی است؛اینکه در سیر دو داستان قهرمانان برای بازشناخت خود میکوشند،اما تلاش آنها راه به جایی نمیبرد و پس از وقوع فاجعه،بازشناخت صورت میگیرد.در هر دو داستان بازشناخت از طریق نشانه عینی و از راههای دیگر انجام میشود. در این مقاله افزون بر تشریح و بررسی انواع بازشناخت و ارائه الگوهای تازه،تقسیمبندی بازشناخت در حوادث دو داستان تجزیه و تحلیل شده است.نتیجه آنکه این مقاله بیانگر آن است که رستم و سهراب یک تراژدی است و هرچند در برخی موارد با آنچه ارسطو دربارهء تراژدی گفته منطبق نیست،اما مضمون و بسیاری اجزای تراژدی را به خوبی تبیین کرده است. بازشناخت که از اجزای مهم تراژدی است،در رستم و سهراب وجود دارد و آن را با سایر ویژگیهای دیگر که در این داستان است به تراژدی نزدیک میکند.
Machine summary:
"5-بازشناخت از طریق نشانههای موروثی:پسر نشان از پدر دارد و شباهتهای ظاهری و باطنی،قامت رسا و دلاوری و مردانگی سهراب ویژگیهایی است که پسر از پدر به ارث برده است و این پهلوان تورانی، ویژگیهایی ذاتی در خود دارد که در هر تورانی دیده نمیشود،زیرا نژاد سهراب نژادی والاست و از آزادگان(ایرانیان)است؛اما رستم چشم بر این نشانهها میبندد و خود را در نبرد با سهراب ترغیب و توجیه میکند: تهمتن چو بشنید و نامه بخواند بخندید زان کار و خیره بماند که مانندهی سام گرد از مهان سواری پدید آمد اندر جهان از آزادگان این نباشد شگفت ز ترکان چنین یاد نتوان گرفت من از دخت شاه سمنگان یکی پسر دارم و باشد او کودکی هنوز آن گرامی نداند که جنگ همی کرد باید گه نام و ننگ فرستادمش زر و گوهر بسی بر مادر او به دست کسی چنین پاسخ آمد که آن ارجمند بسی برنیاید که گردد بلند همی می خورد با لب شیربوی شود بیگمان زود پرخاشجوی (فردوسی /6731ج 642/2 تا 352) و باز رستم پس از رفتن به دژ سپید و دیدن پهلوان تورانی(سهراب)و بازگشتن چنین میگوید: به توران و ایران نماند به کس تو گویی که سام سوار است و بس (فردوسی /6731ج 425/2) در ادیپ شهریار،یوکاستا به پرسشهای ادیپ پاسخ میدهد تا قاتل حاکم بازشناخته شود."