Abstract:
این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری برخی نظریههای اجتماعی مطرح پیرامون انقلاب اسلامی ایران را بررسی انتقادی میکند و آنها را از دو منظر درونپارادایمی و برونپارادایمی به نقد میکشد. روشنفکران به عنوان حلقه واسط معرفی نظریههای غربی و نیز نقش و جایگاه آنان در گزینش و ترجمه هدفمند دیدگاههای دانشمندان غربی، پیرامون تحولات مهم دنیا، به ویژه انقلاب اسلامی ایران، مورد تأکید قرار گرفته و تلاش شده است این نقدها در راستای بررسی امکان بومیسازی علوم اجتماعی صورت پذیرد.
Machine summary:
"روشنفکران به عنوان حلقه واسط معرفی نظریههای غربی و نیز نقش و جایگاه آنان در گزینش و ترجمه هدفمند دیدگاههای دانشمندان غربی، پیرامون تحولات مهم دنیا، به ویژه انقلاب اسلامی ایران، مورد تأکید قرار گرفته و تلاش شده است این نقدها در راستای بررسی امکان بومیسازی علوم اجتماعی صورت پذیرد.
البته بدیهی است که ادعای ناکارآمدی پارادایمهای غربی برای تبیین تحولاتی چون انقلاب اسلامی، در عین حال که طرح نظریههای بدیل را در این زمینه ضروری میکند، در صورتی میتوان سخن از بومیشدن علوم از جمله علوم اجتماعی به میان آورد که انقلاب اسلامی تنها یک رویداد گذرا و تمام شده تلقی نشود.
اعتقادات شیعه بر امامت و رهبری مؤمنان؛ ماهیت فرهنگی و مذهبی رهبران انقلاب در فرآیند انقلاب؛ استقبال مردم از ایدئولوژی اسلامی در مقابل ایدئولوژیهای دیگر که در آن زمان مطرح بود؛ نمادپردازیهایی که از شخصیتهای اسلامی، تاریخی و اساطیری در فرآیند انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، به ویژه زبان تشیع؛ فهم و تفسیر نظام حاکم ـ پهلوی ـ بر اساس همین فرهنگ و نمادپردازیها در مقابل انقلابیون و رهبران انقلابی؛ از سوی دیگر مشارکت عظیم مردمی در این انقلاب بیسابقه بوده است.
بیتوجهی به عامل تفکر و اندیشه از نکاتی که در بافت و ساحت برخی نظریههای غربی پیرامون انقلاب اسلامی قابل تحقیق است، این است که آنان تحولات کشورهای غیرغربی و پدیدههای اجتماعی دیگر حوزهها را بیشتر معلول فهرستی از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی تلقی کرده و عنصر اندیشه و «ساحت تفکر» را در آن پدیدهها برجسته نمیکنند."