Abstract:
موضوع پیمان و پیمانداری در شاهنامهء فردوسی بسامد بالایی دارد تا حدی که بر این اساس میتواند روند داستانها و شخصیتها را تحلیل کرد.مجموعهء کردارهای شاهنامه به نوعی در قالب پیمانهایی است که دو طرف نسبت به آن متعهد میشوند و پیمانداری با پیمانشکنیشان را -که رابطهء مستقیمی با شخصیتشان دارد-بروز میدهند.
Machine summary:
"در نتیجه میتوان گفت،در اندیشهء ایرانی بر پیماندار بودن پادشاهان و پهلوانان، فراوان تأکید میشود و بر همین اساس در شاهنامه نیز اغلب این دو دسته هستند که با محک پیمانداری یا پیمانشکنی در اوج یا حضیض عزت و ذلت سیر میکنند:مکن یاری مرد پیمانشکن که پیمانشکن کس نیرزد کفن بر آن شاه نفرین کند تاج و گاه که پیمانشکن باشد و کینهخواه4 پیمانهای شاهنامه را بهطور کلی میتوان به دو دستهء مکتوب و غیرمکتوب تقسیم کرد.
پیمان پیوند در شاهنامه فراوان است که از آن جمله میتوان به پیمان پیوند زال و رودابه اشاره نمود:بفرمود تا رفت محراب پیش ببستند عقدی بر آیین و کیش به یک تختشان شاه بنشاندند عقیق و زبرجد برافشاندند سر ماه با افسر نامدار سر شاه با تاج گوهر نگار بیاورد پس دفتر خواسته یکی نسخت گنج آراسته بر او خواند از گنجها هرچه بود که گوش آن نیارست گفتی شنود23-پیمانهای سیاسی-امنیتی در شاهنامه پیمانهایی وجود دارد که معمولا بین شاهان یا پهلوانان سرزمینهای مختلف بسته میشود.
همچنانکه وقتی کیخسرو تصمیم میگیرد از تخت و مقام کنارهگیری کند،زال به او میگوید که کنارهگیری تو بهمعنای شکستن پیمان الهی و دور شدن از اوست،چراکه در اندیشهء ایرانیان شانه خالی کردن از مقام، نوعی پیمانشکنی محسوب میشود:به ایران کنون کار دشوارتر فزونتر بدی،دل پرآزارتر که تو برنوشتی ره ایزدی به کژی گذشتی و راه بدی از این بد نباشد تنت سودمند نباید جهانآفرین را پسند گر این باشد ای شاه پیمان تو نگردد کسی گرد پیمان تو پشیمانی آید تو را زین سخن براندیش و فرمان دیوان مکن1 سخنان زال نشان دهندهء اهمیت و قداستی است که در شاهنامه نسبت به پیمان الهی داده میشود،بهطوری که حتی اگر این پیمانشکنی از طرف پادشاه یک مملکت باشد،او را مؤاخذه میکنند."