Abstract:
در میراث عرفان اسلامی از انسان با عنوانهایی چون اشرف مخلوقات،خلیفهء الهی،عالم کبیر و...یاد شده است و به سبب اهمیت موضوع،ماهیت انسان به دقت مورد بررسی عارفان و محققان حوزهء عرفان قرار گرفته است.میدانیم که حکیم سنایی اولین کسی است که مسائل عرفانی را بهطور رسمی وارد شعر فارسی کرده است.باتوجه به این دو مقدمه،مقالهء حاضر بر آن است تا رویکرد این شاعر بزرگ را به موضوع انسان و ویژگیهای او مورد بررسی قرار دهد.
Machine summary:
"حکیم سنایی میفرماید:روح نوری است زان ولایت پاک که تعلق گرفت با این خاک پرتو نور فیض ربانی است گرچه محبوس جسم ظلمانی است2 *** روح انسان عجایبی است عظیم آدم از روح یافت این تعظیم بلعجب روح،روح انسانی است که در این دیوخانه زندانی است3 حکیم سنایی در جایی دیگر در مورد بقا و جاودانگی روح آدمی چنین میفرماید:جان چو از تن مفارقت جوید هر یکی سوی اصل خود پوید آنچه از هستیش نشان ماند جان بود جان،که جاودان ماند4 نفس انسانی را نیز مراتبی است که برخی از عرفا و حکما آن را به سه مرتبه و برخی آن را به چهار مرتبه قسمت نمودهاند:از جمله نویسندهء مصباح الهدایه برای نفس انسانی سه مرتبه قائل است و مینگارد:«نفس اماره و لوامه و مطمئنه،جمله اسامی اوست به حسب مراتب مختلفه و اوصاف متقابله.
تو به قوت خلیفهیی به گهر قوت خویش را به فعل آور آدمی را میان عقل و هوا اختیارست شرط کرمنا3 حکیم در جای دیگر میفرماید:در تو هم دیوی است و هم ملکی هم زمینی به قدرهم فلکی ترک دیوی کنی،ملک باشی از شرف،برتر از فلک باشی4 اما اگر این موجود راه هواها و تمایلات نفسانی را پیش بگیرد،تا مرحلهء«اولئک کالانعام بل هم اضل»(آنان مانند چارپایان،بلکه پستتر و گمراهترند)سقوط میکند:آدمی سر به سر همه آهوست ظن چنان آیدش که بس نیکوست (1)."