Abstract:
با آنکه متفکران بسیاری دربارهء اخلاق پستمدرن قلم زدهاند،اما از مجموع تفکرات به تحریر درآمده نمیتوان پاسخ معینی برای این پرسش یافت که اخلاق معتبر در دورهء پستمدرن چیست.آرای مطرحشده در این حوزه،به قدر به همریختگی و آشفتگی خود پستمدرنیسم،بیسامان،پیچیده و درهم وبرهمند و بهجز اخلاق ارسطو که تا حدی،از حمایت پستمدرنیستها برخوردار بوده صاحبنظران این حوزه چندان توجهی به نظریههای سنتی اخلاق ندارند.در هم شکستن مرجعیت اخلاقی،ناباوری نسبت به فراروایت- های سنتی،بیمعیاری،آشفتگی هویت انسانی،غیر عقلانی بودن پدیدارهای اخلاقی و...از جمله ویژگیهایی است که در نهایت،اخلاق پستمدرن را به عنوان اخلاق مسئولیت رقم میزند.در این نوشتار،پس از بررسی واقعیات اخلاقی رایج در عصر پستمدرنیسم،اخلاق مسئولیت به عنوان اخلاق پست مدرن،تبیین و تفسیر شده است.در اینباره،نظریات باومن و لویناس بیشتر مورد توجه بودهاند.
Machine summary:
"تفکر پستمدرنیسم که با عناصری مثل ضدیت با معرفتشناسی و واقعگرایی، شالودهشکنی و نفی تعمیمبخشی شتاخته میشود،این پرسش را برمیانگیزد که این ویژگیها تا چه میزان بر رویکردها و ارزشهای اخلاقی عصر پستمدرنیته تأثیر گذاشتهاند؟آیا با توجه به ابهام و آشفتگی تفکرات پستمدرن و بیمبنایی همهء شاخههای علمی در این عصر،و هویت نامعین و به همریختهء انسان،میتوان نظریهء اخلاقی منسجمی ارائه کرد که با تکیه بر مبنایی غیر عقلانی،هم بتوان انسان را از بیهویتی نجات داد و هم راهی برای گشودن معماهای حلناشده اخلاقی یافت؟ در این نوشتار سعی بر آن است از دو زاویه،اخلاق پستمدرن مورد بررسی قرار گیرد.
به نظر میرسد با انکار اصول و نظریه- های اخلاقی و تأکید بر بینهایت بودن مسئولیت اخلاقی نسبت به دیگری،هرچه و هرکه باشد،و تشخیص الزام اخلاقی بر اساس عواطف،این اخلاق،به رغم جذابیت- هایش باید بیشتر مورد بازبینی و مداقه قرار گیرد؛زیرا به فرض درستی نظریه، مشخص نیست که آیا امکان تحقق این نوع رابطه با دیگری وجود دارد یا نه؟ وابسته شدن اخلاقیاتبه بافت فرهنگی و اجتماعی،غیر عقلانی بودن پدیدارهای اخلاقی و روی آوردن به شهود و عواطف درونی به جای استدلال عقلانی و نفی قواعد عام و کلی،نسبیگرایی را در پی دارد که در بین پیامدهای ناشی از پذیرش آن،مشکل تعلیم و تربیت،به طور چشمگیری،ذهن فیلسوفان این حوزه را به خود مشغول داشته است(نکـ:میسون،631-67)."