Abstract:
از دیر باز «سعادت حقیقی» در کنار کمال، خیر و لذت های انسان مورد گفتمان حکیمان و فیلسوفان بوده است. به خاطر گستردگی این مفاهیم، به ویژه سعادت حقیقی، رویکردها و دیدگاه های گوناگونی در باره آن وجود داشته و تاکنون هیچ ملاک مورد توافق همگانی ارایه نشده است. بدین روی، در این مقاله کوشش شد، تا زوایای ناپیدای سعادت حقیقی آشکار و لایه های گوناگون آن در عرصه های مختلف دنیا و آخرت از منظر صدرا معرفی شود. بر این اساس، رهیافت ها و فرضیه های «سعادت مادی و حسی» «سعادت روحانی» و «سعادت باطنی و نشاط درونی» به عنوان فرضیه های احتمالی و رقیب و «سعادت جامع نگر» با رویکرد خاص صدرایی، به عنوان «خود شکوفایی عقلی و سعادت حقیقی» فرضیه اصلی تحقیق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.
در این مقاله با کمک مبانی نظری مانند: اصالـه الوجود، تشکیکی بودن وجود، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس، حرکت جوهری و اختیار انسان، رابطه دنیا و آخرت، اتحاد نفس با قوا، و اتحاد عاقل و معقول به راحتی امتیاز دیدگاه صدرالمتالهین با حکیمان دیگر در رهیافت جامع نگر روشن گردیده و سعادت حقیقی تثبیت شده است.
بنابراین، از دیدگاه صدرا، سعادت یا حقیقی یا غیر حقیقی است؛ این دو یا دنیوی یا اخروی می باشند؛ این چهارتا، یا وابسته به حواس ظاهری، باطنی و قوای تحریکی است، یا معلول عقل نظری و عقل عملی است؛ سعادت حقیقی انسان مربوط به عقل انسان به دلیل اتم بودن، اقوی، الزم، اشد و اکثر بودن آن است. هرکدام این سعادت عقل نظری و عملی یا حداقلی یا حد متوسطی یا حداکثری هستند.
Machine summary:
"صدر المتألهین وجود را خیر محض میداند،زیرا این خیریت وجود،تنها در بعدنظری و کمالات هستیشناسی کاربرد ندارد بلکه بعد ارزشی و حکمت عملی انسان را نیزمیتواند تحت پوشش قرار دهد؛چون وجود خیر است،خیر و کمال ارتباط تنگاتنگ با استکمال نفس انسانی و ادراک عقلانی و سعادت انسانی دارد،خواه این ادراک مربوط بهقوۀ نظری باشد یا عملی،بهجت لذت و سعادت انسان را در پی دارد(همو،مفاتیحالغیب،ص 472؛اسفار الاربعة،ج 9،ص 121).
بنابراین لذت و سعادت عقلی به نظر صدرا همان سعادت حقیقیاست که اگر انسان با تمام استعداد و ظرفیتهای خود و با کوشش و تلاشهای زیاد،بتواندمعارف عقلی را درک کند و به سوی ذات حقیقی خویش و مبدع خود روی آورد بهبهجت و بالاترین لذتی دست خواهد یافت که زبان قاصر از وصف آنها میباشد،زیرا بههر میزان که قدرت درک انسان قویتر باشد،لذت و سعادت بیشتر،خیر و وجود قویترنصیبش میشود؛پس سعادت حقیقی در بعد نظری درک کمالات عقلی و صورهای عقلی است،اما در بعد عملی استقلال نفس و پدید آمدن تعادل نفسانی و پرهیز از افراط و تفریطملاک سعادت حقیقی محسوب میشود.
دلیل اصلی در این تصویر این استکه به نظر صدر المتألهین سعادت حقیقی همان سعادت عقلی ملاک است،سعادت عملیبا توجه به مراتب عقل عملی به سعادت عقلی برمیگردد که به معرفت و حکمت شهودیمیانجامد؛حتی ایشان تصریح دارد که سعادت عقلی اگر به مرتبۀ کامل برسد،در عمل هرچند متوسطی باشد،بدین مفهوم است که کاملترین سعادت را دریافت کرده است: و اما النفوس المبالغة الی حد العقل بالفعل الی الکاملون فی العلم سواء کملو فی العملاو توسطو فیه(همو،اسفار الاربعة،ج 9،ص 6)."