Abstract:
ارزشها همیشه هسته اصلی و خمیر مایه فرهنگ را تشکیل میدهند.با وجود اتفاق نظر درباره ارزش،به عنوان خمیر مایه فرهنگ،به علت تفاوت مفهوم ارزش در جوامع مختلف،در تعیین قلمرو آن اختلاف نظر است و این به مفهوم فرهنگ بستگی دارد.چنانچه«ارزشی»را به عنوان ملاک و معیار نظام ترجیحی که ناگزیر به دنبال«انتخاب»مطرح میشود بپذیریم،هر بعدی از نظام اجتماعی که به مسئله انتخاب و اختیار مربوط میشود،مقولهای فرهنگی است بلکه شیوه رفتار بشر با طبیعت،و چگونگی به کارگیری و بهرهبرداری از مناسبات و ویژگیهای تکوینی پدیدههای طبیعی نیز امری فرهنگی است.بر این پایه فرهنگ،دربر دارنده مناسبات فیمایین افراد جامعه و مناسبات افراد با محیط و طبیعت میباشد.چنانچه ملاحظه میشود مقوله«ارزش»از سویی هسته و گوهر«فرهنگ»است و از سوی دیگر نقشی بسزا در چگونگی شکلیابی«مناسبات اجتماعی»دارد.این امر ساختار اجتماعی و فرهنگ را سخت به یکدیگر در میآمیزد.مقاله حاضر به اجزای متشله فرهنگ و مولفههای فرهنگ(جهان بینی، ایدئولوژی،تکنولوژی،هنجارها،نمادها،باوها،ارزشها)پرداخته شد.
Machine summary:
"به این معنی، عمل آدمیان تابع قواعد است(آبرکرامبی،7631:952) در دایرهء المعارف علوم اجتماعی نیز آمده است:«هنجارها مدلهای فکری یا خطوط راهنمایی هستند که بوسیلهء آن،ما اعمال خود و دیگران را از لحاظ فکری،کنترل و ارزشیابی میکنیم،در تعاریف مذکور،به نظر میرسد نوعی رفتارگرایی حاکم شده و برنگرش نویسندگان آن تأثیر داشته است،درحالیکه هنجار را تنها نمیتوان در اعمال و رفتاری که از انسان سرمیزند جستجو کرد و یا تنها عمل انسانی را با آن سنجید،به عبارت دیگر،باید گفت هنجارهای اجتماعی عبارت است از شیوههای رفتار،عمل یا اندیشه که در جامعهای پذیرفته شده وانطباق با آن در فرآینده اجتماعی شدن فرد تحقق میپذیرد(سارو خانی،0731:317).
برخی از هنجارها،از سوی فرمانروایان جامعه نهاده میشوند و پارهای در طول زمان و به تدریج ضرورت مییابند و بعضی نیز از جانب ادیان و ایدئولوژیهای معمول در جامعه، رایج ضرورت مییابند و بعضی نی از جانب ادیان و ایدئولوژیهای معمول در جامعه،رایج میگردند و موافق بسترهای فرهنگی جامعه شکل و عمل پیدا میکنند آنچه غیر قابل انکار است این است که هنجارها با آداب،رسوم،سنتها،عرف معمول و ارزشهای اجتماعی مناسبت دارند(همان،ص 455).
گرچه به نظر میرسد فرهنگ به دلیل کاربردی ویژه خود عامل حیات،نشاط و بالندگی هر جامعهای به شمار میرود،در عین حال باید دید چه عاملی بیش از هر عامل دیگر میتواند چنین آثار را در فرهنگ به نحو شایسته ایجاد کند و فرهنگ را روح جاری و ساری در کالبد جامعه و خاستگاه و پرورشگاه ارزشهای متعالی آن جامعه قرار دهد؟در این راستا،به هر اندازه که فرهنگ حاکم،باثباتتر باشد و از مبانی و اصول دقیقتر و مطمئنتر الهام پذیرد، حیات جامعه با دوامتر و از ریشه و تکامل بیشتر و بالندهتری برخوردار خواهد بود."