Abstract:
طرح «نظریه مثل» و حضور تاثیرگذار آن در مباحث گوناگون فلسفی، مستند به افلاطون است و بهدلیل آنکه دایره هستی را گستردهتر ترسیم میکند و از وجود موجوداتی با صفاتی ویژه سخنمیگوید، در دورههای گوناگون فلسفی و تاریخی موضوع گفتوگو بوده است. یکی از طرفداران این نظریه شیخ اشراق، شهابالدین سهروردی است که جایگاهیتعیینکننده به مثل در نظام هستیشناختی خود میدهد و میکوشد از سویی با ارائه ادلهای متقنوجود این عالم را اثبات کند و از سوی دیگر، با تبیین روشن نسبت این عالم با مراتب وجودیمافوق و مادون آن، چهرهای معقولتر و پذیرفتنیتر در قیاس با تبیین افلاطون به آن ببخشد. مقاله حاضر کاوشی است در چیستی مثل از نگاه افلاطون و شیخ اشراق؛ ادلهای که شیخ اشراقبرای اثبات عالم مثل ارائه کرده است، و نیز جایگاهی که مثل در نظام هستیشناختی این دو متفکردارد. از آنجا که مقصود اصلی نگارنده، بررسی نگاه سهروردی به مثل بوده است، دیدگاه افلاطوننیز به اجمال کانون توجه قرار گرفته است تا اشتراکات و تفاوتها بهتر خود را نمایان کند.
Machine summary:
در اين صورت، چگونه مىتوان گفتار بزرگان نبوت و حكمت را درباره چيزهايى كه خود در خلوات و رياضاتشان شهود كردهاند نپذيرفت و معتبر ندانست؟ سهروردى مىافزايد: من خود در آغاز حكمت، مانند مشّائيان شديدا منكر وجود مثل بودم و متعصبانه بر رأى مشّائين پاى مىفشردم؛ ولى به سبب توفيق و برهان الهى [لولا أن رأى برهان ربّه] در اثر دوام خلوات و كثرت مجاهدات، توانستم به مشاهده انوار مجرّده و احاطه علمى به اينكه آنچه در عالم اجسام، از صور و اَشكال و هيئات، هست همگى سايههايى از صور و مُثل نورى مجرّد ساكن در عالم عقل است، موفق گردم؛ و چنانچه كسانى باشند كه دلايل عقلى ايشان را معتقد به وجود اين موجودات نمىكند و عقل و انديشه، ايشان را قانع نمىگرداند، بر آنان باد به انجام رياضات و حضور در خدمت اصحاب شهود، به اين اميد كه براى ايشان توفيق و زمينهاى براى مشاهده انوار مجرّده و ذوات ملكوتيه كه امثال هرمس و افلاطون مشاهده مىكردهاند فراهم آيد و به شهود پرتوهاى روحانى كه زردشت در كتاب «زند» از آنها خبر داده و آنها را سرچشمههاى «خُرّه» ـ يعنى نورى كه از خداى تبارك و تعالى ساطع مىگردد و كسانى كه از آن بهرهمند مىشوند، توان رياست بر ديگران مىيابند و افراد به واسطه آن، ياراى انجام هر عمل و صناعتى را پيدا مىكنند ـ دانسته، نايل مىآيد؛ و شاهنشاه كيخسرو نيز در اثر رياضت نفس و عبادت، خود را به اين عوالم عروج داد و از انوار و حكمت الهى بهرهمند گرديد و در اثر بهرهمندى از «كيان خرّه» ـ يعنى سهمى از خرّه كه نصيب پادشاهان مىشود ـ قدرت پادشاهى و اقبال و خضوع رعيت نسبت به خود را فراچنگ آورد؛ و چنانكه گذشت، حكيمان پارس همگى بر اين عقيدهاند كه هر نوعى از افلاك و كواكب و بسايط و مركبات عنصرى و مادى، داراى «رب» و پرورندهاى در عالم نور هستند كه كار تدبير آن نوع را بر عهده دارد؛ و از همين جاست كه پيامبر ختمى مرتبت صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «هر چيزى را مَلَكى است» و حتى فرموده: «به همراه هر قطرهاى از باران، ملكى فرود مىآيد».