Abstract:
بدون شک پرداختن به شخصیت حضرت زینب بدان معنی نخواهد بود که او نمونهای است از زنان قرن اول هجری در جامعه اسلامی؛چرا که چون او فقط یکی بود و تالی تلوی نداشت، لکن در هر صورت باید پذیرفت او زنی بود برخاسته از جامعه و محیط و فرهنگی که به اسلام منسوب و مربوط بود.هرچند مثل و مانندی نداشت،نه از آسمان به زمینش آورده بودند و نه جنسی فوق و وراء و خلاف جنس بشر داشت.انسانی بود از جنس انسان و از میان انسانها و در میان انسانها و پرورندهء دامان انسانی از تبار و سیاق خویش. عقل و درایت در او به کمال بود و ایمان و اعتقاد به غایت.عشق و احساس و عاطفه چون سایر زنها،بلکه بیشتر و عمیقتر از او به ظهور میرسید.این همه اوصاف در او به تعادل و تناسب ممزوج گشته بود و رفتار و گفتارش را چنان نظام بخشیده بود که کمتر محل اشکال و انکار قرار گرفته است.با آنکه راهی سخت و وظیفهای سهمگین در یکی از دورههای پرتشنج تاریخ اسلام در پیش داشت،یکی از با نام و نشانترین قیامهای تاریخ را به همراه برادرش امام حسین علیه السلام رهبری کرد و در بخش بخش این حادثه بزرگ در صحنههایی که حضورش الزامآور میساخت تجلیگاهی از ترکیب عقل و عشق و عقیده برای همیشه تاریخ به یادگار گذاشت.
There is no doubt that dealing with the personality of ḥaḍrat Zaynab does not mean that she was a typical of the first/seventh century women in the Muslim community، since she was only one and had no equal.
She was perfect in her intellect and insight and sublime in her faith and creed. Love، compassion، and affection were manifested in her like other women، but much greater and more profound. All such attributes were so moderate and proportionate in her personality and so interwoven with her words and conducts that she would rarely be questioned or denied. As the tortuous path and heavy responsibility awaited her in one of the most tense and troublesome eras of Islamic history، she left behind a combined manifestation of intellect، love، and ideology in the great tragedy of Ashura، in scenes where her presence was demanded، to be recorded in history.
Machine summary:
با آنکه راهی سخت و وظیفهای سهمگین در یکی از دورههای پرتشنج تاریخ اسلام در پیش داشت،یکی از با نام و نشانترین قیامهای تاریخ را به همراه برادرش امام حسین علیه السلام رهبری کرد و در بخش بخش این حادثه بزرگ در صحنههایی که حضورش الزامآور میساخت تجلیگاهی از ترکیب عقل و عشق و عقیده برای همیشه تاریخ به یادگار گذاشت.
»4 بدون شک اینکه علی علیه السلام با مزاوجت دخترش با عبد الله بن جعفر طیار موافقت فرمود نه از آن جهت بوده که عبد الله کف و همطراز این نادره بانوی اسلام و دست پرورده فاطمه زهرا علیها السلام بود،بلکه یحتمل حفظ حرمت و منزلت برادر بزرگوارش،جعفر طیار،موجب موافقتش با این ازدواج بود؛زیرا که جعفر در نظر آن حضرت چندان بزرگ و قابل احترام بود که با حسرت از او یاد میکرد و پس از توصیف اخلاق و کمالاتش انسانها را به تخلق به اخلاق او توصیه میفرمود و یادآور میگردید که اگر نتوانستید مانند او شوید،از تخلق به اخلاق او هرچند اندک غافل نگردید.
عصر تاسوعا هنگامی که امام علیه السلام جلو خیمهاش نشسته،شمشیر بسته و سر بر زانوی خود نهاده بود، چون سپاه ابن سعد به سوی آن حضرت حرکت کرد،با شنیدن صدای اسبها به برادرش نزدیک شد و امام سر از زانوی خویش بلند کرد و گفت:رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمود تو به سوی ما میآیی.
پسر زیاد بر آن شد تا راهی بجوید در اثبات حقانیت خود و اربابش یزید و ابطال طریقت و قیام حسین بن علی؛لذا به زینب علیها السلام گفت:آنچه را خدا با شما کرد چگونه دیدی3؛کنایه از اینکه آنچه بر سر شما آمد عقوبت و قهر خداوند بوده است.