Abstract:
تحولات ناگزیر اجتماعی،عرصههای گوناگون اجتماع از جمله شعر و ادبیات را دربر میگیرد.در آغاز قرن بیستم کشورهای گوناگون دنیا به ویژه کشورهای در حال توسعه نیازهای جدیدی را احساس میکنند.این نیازها در ادبیات منظوم و منثور نیز جلوهگر میگردد.دو کشور ایران و سوریه بعد از جنگ جهانی دوم و تحولات آن دارای مشترکات سیاسی و اجتماعی فراوانی بودند.ازاینرو دو شاعر،یکی در ایران و دیگری در سوریه از شعر به عنوان سلاحی برای بیان مسایل اجتماعی بهره بردند:شاملو و ماغوط.این هر دو،بهترین قالب شعری برای بیان مسایل اجتماعی را برگزیدند،یعنی شعر سپید یا قصیده النثر. اشعار شاملو و ماغوط مملو از تصاویر اجتماعی است،حتی بیان احساسات در شعر این دو شاعر بیش از آنکه مبتنی بر عواطف شخصی باشد،بر عواطف اجتماعی تکیه دارد.از دیدگاه ادبیات تطبیقی شعر این دو شاعر از ناحیهء نگرش فکری،گونهء ادبی و سبک نگارش قابل بررسی است. این مقاله ضمن بررسی زمینههای مشترک اجتماعی اشعار این دو شاعر-که خاستگاه اصلی و عمدهء ادبیات تطبیقی است-به این نتیجه میرسد که عناصر اجتماعی نظیر آزادی،وطن،انسان،مبارزه با استبداد و ظلمستیزی محور سرودههای آنان قرار دارد.
As a matter of fact، certain social developments are imposing enough to affect poetry and literature. For instance، the new needs felt by developing societies at the beginning of the 20th century soon manifested themselves in both prose and poetic works of literature.
After the Second World War، Iran and Syria، as two countries with a large socio-political background in common، each introduced a poet who employed poetry as a weapon to express social problem: Shamloo in Iran and Maghoudt in Syria. They picked out blank verse as the best poetic genre for their purpose. Their poems are fraught with social images. Even their emotions are more socially-based than individual. Comparatively speaking، the two poets may be found the same with regard to their social attitudes، literary typology، and diction.
This article deals with the common social background of the two poets، which is the basic matrix for any comparative analysis in literature. Then it concludes that such social issues as liberty، motherland، humanity، and anti-despotism are the major motifs of these poets.
Machine summary:
"تصویری که ماغوط از انسان عربی دارد،تصویر صیادی نابینا است که نور و بادبان و قطبنما دارد و برای کسب لقمه نانی و حفظ کرامت و آزادی خود به دریا میرود،و ماغوط میکوشد تا با نوشتههای خود این صیاد را در برابر طوفانها حمایت کرده،او را به ساحل امن هدایت کند(بنگرید:همان،ص 39).
ماغوط نیز خریدار همهء دردها،رنجها و بدبختیهای مردم جامعهء خود از هر قشر و دستهای است او از زندانیان،دهقانان،ماهیگیران و دیگر مردمان جهان می- خواهد رنجهایشان را برای او بفرستند تا بتواند بایگانی عظیمی از رنج انسان فراهم آورد.
این هر دو شاعر به عنوان نمایندگان فکری جامعهء خود راوی دردها و رنجهای مردم کشورشان هستند و شعر را وسیلهای برای بیان درد اجتماعی قرار دادهاند.
4-2-عصیان تحمل درد آحاد جامعه روحی سرکش و عصیانگر را برای آن دو به ارمغان میآورد و از آنان دو شاعر دل آگاه میسازد که فریاد اعتراضشان نسبت به نابسامانی جامعهء انسانی همیشه بلند است.
آثار غربت ماغوط در جوانی و پیریاش به وضوح دیده میشود و آنجا این احساس به اوج خود میرسد که میگوید: و سحابة من العیون الزرق الحزینة/تحدق لی/بالتاریخ الرابض علی شفتی/ (ماغوط،الاعمال الشعریة،6002،ص 31)[و ابری از چشمان آبی غمزده/مرا محاصره کرده است/تاریخ خفته در لبانم را]انسانیت رخت بربسته است و او به دنبال آن میگردد.
در اشعار آنان انسان مفهوم عام دارد و مربوط به سرزمینی خاص نیست،بلکه انسانی است که در هر کجای کرهء خاک از نعمت آزادی محروم است،انسانیتش نادیده گرفته شده و حقش پایمال گردیده،وطن این هر دو شاعر سراسر کرهء خاک است."