Abstract:
از آغاز پیشرفتهای انسانی در حوزههای تکنولوژی،اقتصاد، شهرسازی و توسعهء دیگر علوم انسانی،حوزهء علوم انسانی نیز شاهد دگرگونیهایی عظیم بوده است.در غرب،با وارد شدن این پیشرفتها و در کل،«مدرنیسم»به حوزهء ادبیات و شاخههای آن، ناگهان فضایی جدید بر ادبیات جهان حکمفرما گشت.از پایان نیمهء نخست سدهء بیستم،به تدریج این دگرگونیها به دنیای ادبیات فارسی نیز پا نهاد و کمکم از داستاننویسی به حوزهء شعر(سپید)و بعدها غزل فارسی وارد شد و شکل افراطی و بهبار ننشتهء آنرا چندی بعد در ادبیات و غزل فارسی با نام «پست مدرنیسم»-که در غرب ادامهء غیرمنطقی مدرنیسم است -مشاهده کردیم.
از آغاز دههء هشتاد خورشیدی،این دگرگونیها،که در غرب به دنیای درهم ریخته و مبهم پست مدرنیسم منتهی شده بود،در همان لباس(در حد تئوری)به حوزهء ادبیات فارسی نیز پا نهاد؛ اگرچه دورهء پیشین-یعنی مدرنیسم-هیچگاه به آن معنا که در غرب شاهد آن بودهایم،در ایران رخ نداده است.
Machine summary:
پست مدرنیسم در این دست جامعهها از آنجا که زمینهای-مانند مدرنیسم (Modernism) -از پیش نبود که در تعریف و شناساندن آن کمک کند،به هیچ گونه نتوانست خودی نشان دهد؛هم با مذهب و هم با محیط در تقابل قرار گرفت؛هم تاریخچهء اندیشمانی محیط،آن را از فضا به در میکرد و هم ظرفیت فرهنگی محدود و متفاوت آن؛هم سیاست با آن در تعارض بود-که معمولا بیشتر از نوع سنّتی و ارتجاعی است-و هم وضعیت معیشتی مردم.
پست مدرنیسم در ادبیات ایران در ایران که-در نگاهی کلّی-کشوری توسعه نیافته و سنّتی است و از نزدیکبهیک دههء پیش،آهنگهای توسعهء همهجانبه در آن بهگوش میخورد،از حوالی پس از سال 0731 ش(نزدیک به سال 0991 م)به گونهء بسیار کمرنگ،رگههایی از این جنبش دیده میشود و آن هم در کارهای کسانی است که غرب را بهخوبی دیده و دریافتهاند.
با زمینههای کمرنگ از پیشتر و نیز به تأثیر از براهنی و«دستهای» از دوستان او،نخستین نمودهای پست مدرنیسم در ادبیات ایران،در شعر آزاد(سپید و انواع آن)پدید آمده است و پس از نزدیکبهیک دهه،به قالبهای سنّتی(غزل)وارد شده است.
پیش از آنکه به مقولهء غزل وارد شویم،به خوانش چند کار آزاد با ویژگی پست مدرنیسم میپردازیم(اگرچه بعضا مانند براهنی، شاعران آنها با این نام و ادّعا شعر را ننوشته باشند): عقاب خودش را توی آب شنا کرد و/دالهای دریدا هوا را قفس شدن که/زمان خودش را زیر عقربهها چرخ میداد و/ شما دریدا را مدلول کرد/نکرد!/مگرنه زبان عقاب عقاب دندان را قفس شدن/حالا/اب توی ساعت دریدا شنا کرد و...