Abstract:
یکی از مباحثی که اندیشه فیلسوفان و اندیشمندان را در غرب و شرق به خود مشغول
ساخته، تعیین ارزش صدق جملات دارای لفظ لاوجود و نیز چگونگی درک محتوای معنایی این
جملات میباشد، به طوری که هیچ فیلسوفی را نمیتوان یافت که به این موضوع نپرداخته
باشد. اما تا جایی که نگارنده مطلع است تاکنون بررسی معنی شناختی صرف، دستکم در
زبان فارسی در قالب زبانشناسی درباره الفاظ لاوجود صورت نگرفته است. هدف از نگارش
این مقاله طرح فرضیهای تازه در زمینه چگونگی ارجاع و طبقهبندی الفاظ لاوجود از
دیدگاه معنیشناسی زبانی میباشد. به عبارت سادهتر، در این مقاله کوشش خواهد شد تا
فرضیهای تازه در محدوده معنیشناسی و نیز شناخت ماهیت الفاظ لاوجود معرفی شود.
Machine summary:
"امکان وجود الفاظ لاوجود را میتوان بر حسب ملاک دیگری نیز طبقهبندی کرد و آن در شرایطی است که امکان وجود مصداق را برای لفظ لاوجود مورد نظر قرار دهیم.
لاوجود ممکن اصطلاحی است که در مقاله حاضر برای آن دسته از الفاظ لاوجودی در نظر گرفته میشود که از امکان وجود مصداق برخوردار هستند.
به عبارت سادهتر، لفظ لاوجود ممکن لفظی است که به مصداقی دلالت ندارد ولی این امکان وجود دارد که چنین مصداقی پدید آید.
به این ترتیب، استخراج ویژگیهای معنایی یک لفظ لاوجود به مثابه مؤلفههایی که مفهوم چنین لفظی را تشکیل میدهند، در شرایطی امکانپذیر خواهد بود که جهان ممکن را برای وقوع مصداق یک لفظ لاوجود در نظر بگیریم.
به عبارت سادهتر، وقتی مفهوم دلالتکننده بر لفظ «اژدها» در ذهن / مغز ما ساخته شد، این امکان پدید میآید که نتوان از طریق آن تصویر / تصور، به مصداق آن در یک جهان ممکن دست یافت.
این گروه نیز قرار است سفینهای را برای چنین فیلمی خلق کنند که از ترکیب و انتخاب مصداقهای جهان واقعیت اطراف ما ساخته نشده باشد.
به این ترتیب، میتوان ادعا کرد که تنها لفظ لاوجودی که در هیچ جهان ممکن نتواند مصداق بیابد، لفظی است که قرار است مفهومش از ترکیب و انتخاب مصداقهای این جهانی پدید نیامده باشد.
اما لفظ لاوجود حقیقی، یعنی لاوجود مطلق، آن است که نتوان با ترکیب و انتخاب مصداقهای جهان خارج ساخت و این لاوجود مطلق نیز یکی بیش نیست.
F. Recanati, Direct Reference, Oxford: Blackwell, Russel, B, 1905 / 1956, "On Denoting", Mind, 1997, 14: 479-93."