Abstract:
غایت اصلی عرفان،تخلق به اخلاق الهی،اثر آن حصول ولایت و فرا رفتن عارف تا مرز خداگونگی و فناء فی الله و بقاء بالله است.مبنای این اندیشه در فرهنگ اسلامی حدیثی قدسی است که به لحاظ سند،صحیح و به لحاظ مضمون بسیار مشهور است.حدیث یاد شده به ملاحظه بخشی از مضمون آن به حدیث«قرب نوافل»و به ملاحظه بخشی دیگر از آن،به حدیث«تردد»شهره گشته است. نوشته حاضر ضمن ارائه متنی از دهها متن حدیث که در عبارات آنها اندکی اختلاف وجود دارد،به همراه بررسی سند،به نقل و نقد عبارتی از آن پرداخته که متناسب با مبحث یاد شده در فوق است.به در نهایت نیز تصویری نزدیک به فهم از مضمون فقره مزبور به دست داده شده است.
The final goal in Sufism is assuming the manners of God and finally Unity with Him. This lina of thinking is rooted in a well — Known and valid divine utterance Known as “Qorb Navafel” or as “Taraddod”. This paper is an attempt for the better understanding of this utter- ance or Hadith. dance with this principle; the mass of Muslims found him guilty; cursed him continually; and sought refuge to God from his evil. But some outstrippers of the Sufi School of Intoxication; Specially Hallaj; Eyn al-Ghozat; Ahmad Ghazal drew an amorous visage for Iblis and considered his refusal to prostrate as a result of his monotheistic amorous zeal. They also promoted him to the high position of the lord of monotheists. This article describes the twofold face of Iblis in Hakim Sanaei;s speeches; and compares them with Quranic Verses; prophetic traditions; and the re- marks of mystics and the pioneers of important theological sects.It tries to prove the claim that Hakim Sanaei;s view regarding [bliss faith or disbelief] compulsion or choice is too different from the view points of Asharites and Mutazilites; rather itis more similar to Murji; ites; view.
Machine summary:
"سازم(مشارق انوار الیقین،ص 69)؛یا این حدیث قدسی که:احبنی حتی اجعلک مثلی و لیس کمثلی شیء:مرا دوست بدار تا تو را چون خود سازم در حالی که مانند من چیزی
پس از وی مرحوم محمد بن علی بن بابویه قمی:شیخ صدوق(م 083)این حدیث را به
محدثان بزرگ اهل سنت به طرق مختلف از این حدیث شریف در آثار خود یاد
باری،پرداختن به نقل و ارزیابی تمامی آنچه در مورد این حدیث گفته شده و بیان آنچه
بررسی قسمت اخیر این حدیث مورد نظر است که فرمود:بنده من همواره به وسیله انجام
نوافل به سوی من در حال تقرب است تا جایی که محبوب من میشود و در این صورت،
را به گونهای تفسیر کردهاند که از هر گونه شائبه مسائلی چون وحدت وجود،حلول،اتحاد،فنا و مانند آن خالی باشد،چه در نگاه بعضی از این بزرگواران،(ر.
کرده است:این که حدیث میگوید:در صورت تقرب و محبوبیت بنده در پیشگاه حضرت
مبالغه در قرب دانسته و گفته است:تو گویی خداوند در این حدیث میفرماید:آنگاه که
پرسشی که در اینجا وجود دارد این است که آیا مقصود حدیث تنها تغییر توهم و نگاه
بنده به خود است یا سخن در تبیین ارتقاء واقعی اوست تا به جایی که حق به حقیقت دست
اگر این بیان منقول از فیض،عمق معنای حدیث باشد؛بدیهی است که عموم مردم با
دیگرش وافی درک معنای واقعی قرب و محبت را که در این حدیث مندرج است،از سطح فهم عموم فراتر دانسته و دانشوران را به اثر عرفانی خود کلمات مکنونه حواله داده"