Abstract:
این مقال بر آن است تا دو دیدگاه در باب جهانی شدن، یعنی جهانی شدن لیبرالیسم و
حکومت جهانی اسلام را مورد بررسی و مقایسه قرار دهد.
مؤلف بر آن است که هر چند که اندیشة جهانی شدن لیبرالیسم، اندیشه و فرهنگ دینی را
به چالش میطلبد و امروزه از داعیه داران انحصاری جهانیشدن میباشد، اما به لحاظ
نظری و جامعهشناختی فاقد ظرفیت لازم برای جهانی شدن میباشد. حکومت جهانی اسلام از
بعد نظری از ظرفیت لازم برخوردار است ولی با موانع خارجی و اجتماعی روبرو است
.فراهم نمودن زمینههای اجتماعی و رفع موانع، تحقق ایده جهانی شدن را نوید خواهد
داد.
Machine summary:
"اگر قوانین و آموزههای عام بشری را در اندیشة لیبرالیسم مستدل کنیم تا اندازهای شرایط مقتضی و لازم فراهم خواهد شد؛ اما آیا آموزهها و قوانین لیبرالیسم مبتنی بر مقتضیات و خواستهای معقول بشری است و میتواند جنبه عام و جهانی داشته باشد؟ در این زمینه احتمالا یگانه استدلال این خواهد بود که الگوی لیبرال، تجربة موفق تاریخ بوده که بشر طی سالها تلاش بدان دست یافته است؛ اما آیا این تجربة موفق که در حوزة جغرافیایی خاص به منصة ظهور رسیده و بر فرهنگ و سنن تاریخی و فرهنگی جامعه خاص مبتنی است، برای همة جوامع بشری قابل تقسیم و پذیرش است؟ طرفداران جهانی شدن لیبرالیسم به این امر نمیپردازند یا به آن از طریق تز برخورد تمدنها پاسخ میدهند.
در جامعهای نابرابر که امکانات و برخورداریهای مادی و معنوی در اختیار طیف و طبقه خاص قرار دارد، دچار بیعدالتی و تبعیض خواهیم بود و وجود تبعیض و نابرابری، حکومتها را با چالش مشروعیت و مقبولیت و سرانجام عدم ثبات سیاسی روبهرو میسازد؛ اما در جامعة جهانی اسلام، برابری همگان در پیشگاه قانون و برخورداری برابر از امکانات موجود بر محوریت اندیشة توحیدی محوری به ایجاد _______________________________ * در آیات قرآن این مفهوم در جاهای متعدد بیان شده است؛ از جمله: فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله.
3. رفاه و توسعة اقتصادی عدالت محور بر اساس پیشبینی روایات رهبری دینی، عصر ظهور و حکومت جهانی اسلام با توسعه و رشد اقتصادی چشمگیری همراه است؛ اما همانگونه که آمد، این توسعه بر مبنای _______________________________ * بر اساس آماریهای موجود در جهان کنونی 80 درصد منابع اقتصادی فقط در اختیار 20 درصد جامعة بشری قرار دارد."