Abstract:
معجزات پزشکی در طول زمان اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول داشته است و بحثهای بسیاری پیرامون آن درگرفته است. قطعا معجزات، ماهیتی کلامی و الهیاتی دارند اما در حیطة فلسفة پزشکی، نوع تلقی و نگاه پزشکان به معجزه بررسی شود. در این مقاله، ابتدا تلقی موجیتگرایانه و غیرموجبیتی پزشکان به معجزه مورد بررسی قرار میگیرد و سپس بر مبنای آموزة «استنتاج براساس بهترین تبیین» که مفهومی در فلسفة علم است نشان داده میشود که معجزه تبیین بهتری برای شفایافتنهای خارج از معرفت پزشکی است.
Machine summary:
"در این مقاله، ابتدا تلقی موجیتگرایانه و غیرموجبیتی پزشکان به معجزه مورد بررسی قرار میگیرد و سپس بر مبنای آموزة «استنتاج براساس بهترین تبیین» که مفهومی در فلسفة علم است نشان داده میشود که معجزه تبیین بهتری برای شفایافتنهای خارج از معرفت پزشکی است.
مثلا امروزه بررسی اثرات دعا و نیایش بر روی سلامتی بسیار مورد توجه واقع شده، و حتی مطالعات بسیاری به اثرات مثبت نیایش و مراقبه بر روی سلامتی اشاره کردهاند (O’laoire,1997) اما در این مطالعات، دعا و نیایش بهعنوان متغیری تجربی در نظر گرفته شده تا با نگاه علمی موجبیتگرایانه مناسب باشد.
دعا و نیایش ممکن است موجب سلامت افراد شود و حتی یک واقعیت علمی باشد (یعنی براساس شیوة پژوهش در پزشکی که بهصورت مطالعات دوسویه کور (double-blind) است چنین چیزی اثبات شود) اما قطعا علم قادر نیست نشان دهد که چگونه دعا موجب سلامتی میشود.
برخی از پزشکان اعتقاد دارند که بسیاری از بیماریها بیشتر از آنچه که ریشة ارگانیک داشته باشند، ریشه در ذهن و روان آدمی دارند و اگر وضعیت ذهنی و روانی افراد اصلاح شوند، وضعیتهای جسمانی آنها نیز بهبود مییابند، و این حالت را برای اکثر معجزات پزشکی صادق میدانند.
یعنی این فرضیه که «بیمار دچار بیماری x است» با توجه به علایم، “likelihood” بالا اما “probability” پایین دارد توجه کنید اصل “likelihood” تنها بیان میدارد که مشاهدات به نفع یک فرضیه بیشتر از فرضیه دیگر است، این اصل به ما نمیگوید که باید به فرضیهای که توسط شواهد بهتر حمایت میشود، «باور» داشته باشیم."