Machine summary:
"فصل دوم تحت عنوان «تعریف معرفت قضیهای به باور صادق موجه» با تقسیم معرفت به مهارت، معرفت از راه آشنایی و معرفت قضیهای آغاز میشود و در ادامه نویسندگان به تفصیل فرایند تحلیل مفهومی را در قالب یک مثال توضیح میدهند و تأکید میکنند که هدف تحلیل مفهومی «ارائه شروطی است که برای یک مفهوم هر کدام از آنها ضروری و جملگی کافی باشند».
اما تعیین شرایط فرضی خود مشکل پیچیدهای است که به راحتی نمیتوان بدان پاسخ گفت, علاوه بر این روش اطمینانآور در چه قلمروی میتواند اطمینانآور باشد؟ و اصولا چگونه میتوان روشهای مختلف را از یکدیگر بازشناخت؟ پس از ناکامی نظریة اطمینانگرا نوبت به نظریة علی میرسد که طبق آن S میداند که p اگر و تنها اگر اولا p صادق باشد, ثانیا S به p باور داشته باشد و ثالثا محتوای p از نظر علی به نحو مناسبی با باور S به p مرتبط باشد.
این نظریه معیار توجیه را روشی میداند که اکثر باورهای حاصل از آن صادق باشد لیکن برای اطمینانآور دانستن یک روش میزان پاسخهای صادق بالفعل معیار است یا میزان پاسخ های صادق بالقوه؟ اصولا چگونه میتوان روشهای مختلف را از هم بازشناخت تا یکی را اطمینانآور و دیگری را غیر اطمینانآور دانست؟ در نظریة علی باوری موجه شمرده میشود که معلول باور موجه دیگری باشد.
اولا آیا ذهن نیز جزئی از جهان خارج محسوب میشود یا نه؟ ثانیا مبناگروی عمیق در ارائه مبنایی برای مجموعة باورهای موجه ناچار است از زبان خصوصی استفاده کند که طبق دیدگاه ویتگنشتاین تحقق چنین زبانی محال است."