Abstract:
سر ویلیام دیوید راس برجسته ترین چهره اخلاق وظیفه گرا پس از کانت است. در این مقاله، به تبیین نظریه ابتکاری او مبنی بر تفکیک «وظایف اخلاقی در نگاه نخست» از «وظایف در مقام عمل» برای حل مشکل تعارض وظایف، که اخلاق کانت با آن مواجه بود، می پردازیم. همچنین برخی از آرا مهم فرا اخلاقی او را که در دیدگاه هنجاری موثر است، بیان خواهیم کرد. راس یک عینیت گرای اخلاقی است که حقایق اخلاقی را اوصاف واقعی مربوط به جهان می داند. او همچنین یک شهودگرای اخلاقی است که مفاهیم اخلاقی بنیادی یعنی خوبی و درستی را غیرقابل تعریف می داند، ولی عقل انسان قادر به شهود درستی و نادرستی برخی قضایای اخلاقی بنیادی است. او در باب ارزش ها و وظایف، کثرت گراست. به عقیده راس، تعارض در وظایف در نگاه نخست امکان دارد نه در وظایف در مقام عمل. وظایف در نگاه نخست اعمالی هستند که به علت داشتن اوصاف درست ساز، در نگاه اول الزامی هستند ولی آنها در صورتی وظیفه در مقام عمل ما خواهند بود که در عین حال وظیفه در نگاه نخست مهم تر دیگری متوجه ما نباشد. در این صورت آن وظیفه مهم تر، وظیفه در مقام عمل خواهد بود و وظیفه در نگاه نخست، الزامی نخواهد بود. بدین ترتیب مشکل تعارض وظایف حل می شود.
Machine summary:
"تمایز وظیفه در نگاه نخست و وظیفه در مقام عمل و مشکل تعارض از آنچه گذشت روشن میشود راس نظریهء«وظیفه در نگاه نخست»را در وهلهء اول در برابر نظریهء سودگرایی اخلاقی قرار میدهد که همهء روابط فاعلی را نادیده میگیرد و تنها به رابطهء مبتنیبر سود توجه دارد و در وهلهء دوم این نظریه را در مقابل نظریهء وظیفهگروی کانت مطرح میکند.
عبارت«این باعث شرم و ندامت ما نمیشود»دلالت براین دارد که فاعل در آن موقعیت وظیفهء درست را انجام داده است و به دلیل وظیفه درنگاه نخست دیگر نباید خود را مستحق نکوهش بداند،چون معذور بوده است،ولی عبارت«اما یقینا موجب افسوس و ناراحتی وجدان از رفتارمان میشود و علاوه برآن تصدیق میکنیم که بهخاطر نقض عهد، به نحوی[خسارت]طرف مقابل را جبران کنیم»دلالت بر این دارد که فاعل نسبت به آن وظیفه در نگاه نخست ترک شده وظیفه و الزام واقعی داشته است و بهدلیل ترکش باید آن را جبران کند.
سودگرایان معتقد به یک اصل اصیل اخلاقی به نام«اصل سود»(عملی اخلاقا درست است که بیشترین سود را برای بیشترین تعدا از افراد جامعه داشته باشد)و کانت معتقدبه «امر مطلق»(همیشه چنان عمل کن که در عینحال،بتوانی اراده کنی که قاعدهء عملی تو قانون عام طبیعت شود)بودند که از طریق آنها بقیهء اصول اخلاقی استنتاج میشد و فاعل اخلاقی وظایف خویش را تشخیص میداد،ولی راس هیچ قاعده و قانونی برای استنتاج وظایف در نگاه نخست ارائه نمیکند و صرفا فهرستی از وظایف را بیان میکند."