Abstract:
این مسأله که کدامیک از باورهای ما موجه است، یکی از مسائل مهم و مورد بحث در معرفتشناسی است. این مسأله پیشینهای دیرینه دارد اما در عصر حاضر بیش از هر زمانی مورد توجه فیلسوفان معرفتشناس قرار گرفته است. تلاش این فیلسوفان معطوف به ارائه ملاک برای مقبولیت باورهاست. پلنتینجا و آنتونی کنی آرای جدیدی در این زمینه دارند. اعتقاد به وجود خدا یکی از باورهای مورد بحث این دو فیلسوف بزرگ است. پلنتینجا این باور را پایه میداند و التزام به آن را برای معتقدان به خدا کاملا معقول میشمارد. اما کنی که درباره وجود خدا فیلسوفی شکاک است، چنین باوری را پایه نمیداند. بنابر این از نظر او معتقدان به وجود خدا باید برای غیر معتقدان دلیل اقامه کنند. این مقاله به بررسی چالش میان این دو رأی میپردازد.
Machine summary:
"ولی در این جا بنیادگرایان با پرسشهای مختلفی روبرو هستند که برای دفاع از رأی خود باید به آنها پاسخ گویند؛ پرسشهایی از این قبیل که چگونه می توان اثبات کرد که باورهای مربوط به حالات حسی خطا ناپذیرند؟ به فرض اثبات خطاناپذیری آنهاچگونه میتوان اثبات کرد که فرآیند استنتاج باورهای غیر پایه از این باورها فرآیندی خطاناپذیر است؟ این که کدام قضایا واجد وضوح حسیاند مورد اختلاف است.
در بحث از بداهت معرفت شناسان میکوشند به پرسشهایی از این دست پاسخ گویند: - وقتی گفته میشود: «قضیه بدیهی»، بداهت وصف قضیه است یا وصف باور به آن قضیه؟ - رابطه بداهت با صدق چیست؟ و آیا از یک قضیه بدیهی می توان صدق آن را نتیجه گرفت؟ - مشکل عینیت صدق و ذهنیت باور چگونه قابل حل است؟ - آیا شکاکان، که به قول راسل در هر عصری از تعارض میان صدق و ذهنیت باور تغذیه می کنند پاسخی در خور مییابند؟(همو) - آیا قضایای بدیهی میتوانند مبانی استنتاج قضایای غیر بدیهی واقع شوند؛ یعنی مقدمات یک استدلال قرار گیرند؟ پلنتینجا (صص 38-40) در مورد بداهت به دو نکته اشاره میکند؛ یکی آنکه بداهت بستگی به اشخاص دارد؛ یعنی آنچه برای یک شخص بدیهی است لازم نیست برای شخص دیگر بدیهی باشد.
سرانجام کنی تنها گزارههایی را پایه میداند که در یکی از این دستهها قرار گیرد: 1ـ بدیهی یا بنیانی 2ـ دارای وضوح برای حواس یا حافظه 3ـ قابل دفاع بوسیله استدلال(1)، تحقیق(2) یا عمل(3) او خود معتقد است که این، ملاک پیچیدهای است اما در عوض همچون معیار______________________________ 1."