Abstract:
تأمل و تفکر در تاریخ بارور و نگارین زبان و ادب فارسی نشانههایی از نفوذ ادب
اقوام و ملتهای مختلف را در زمانهای متفاوت بر ما آشکار میسازد. کلیله و دمنه که
از شاهکارهای ادب تمثیلی فارسی است، نسب نامهای هندی دارد و رهاورد هند است. با
پذیرش آیین باشکوه اسلام در ایران، زبان و ادب تازی با قوتی وصفناشدنی در هالهای
از تقدس به عرصة ادب فارسی راه یافت و با آن عجین شد؛ تا جایی که تفکیک معانی و
مضامین آن دو بسیار دشوار مینماید. شعر جاهلی عرب با تمام مضامین و موتیفهای خود
به شعر سبک خراسانی و عراقی راه یافت. آوای جرس اشتران و بیانگردی شبانة عرب در شعر
معزی و صحرای همیشه سبز دیوان منوچهری نمودار است.
ادب فارسی نیز تأثیری شگرف بر ادب جهان داشته است و ایرانیانی چون بدیعالزمان
همدانی و صاحب بنعباد و ... سبک مصنوع عرب را بنیاد نهادند. لانگفلو از ”بنی آدم
اعضای یکدگرند” سعدی اثر پذیرفته است. در آثار هردر و موسه و بالزاک از سعدی سخن
رفته است. قطعة «موجود باقی» ویکتور هوگو، خلوت کنار دریا و نغمة امواج باشکوه را
که در آستان عظمت الهــی نوای عظمت آفرینش را ترنم میکنند فرا یاد میآورد. نفوذ
کلام حافظ در شعر رمانتیک به خصوص در شعر گوته مایه و مادة ”دیوان شرقی از شاعر
غربی” را فراهم آورد و او را به بزرگداشت حافظ واداشت. تأثیر حکیم فردوسی و اثر
سترگش بر ادب جهان مقاله و بابی مستقل میخواهد.
ایرانیان از دورة قاجار و تأسیس دارالفنون به طور جدی و دامنهدار با اروپا و آثار
ادبی آن از جمله داستاننویسی به شیوة مدرن و مبتنی بر رابطة علی رویدادهای داستان
که وجه امتیاز آن از قصه و حکایت است آشنا شدند و به آفرینش این نوع جدید دست زدند
و از این رهگذر تحت نفوذ و تأثیر مکاتب ادبی و شیوة نویسندگی آنان قرار گرفتند.
نویسندة این مقاله قصد دارد به بررسی نوع به کارگیری اصول و شیوة نویسندگی مکتبهای
ادبی اروپا در داستاننویسی معاصر ایران بپردازد. بنابراین جهت ارایة دقیقتر این
تحقیق تنها به بررسی تقریبا تمامی آثار محسن مخلمباف نویسنده و کارگردان توانمند
ایران پرداخته و کوشش کرده است میزان و گونههای مختلف تأثیر مکاتب ادبی اروپا را
بر آثار این نویسندة ایرانی نشان دهد.
Machine summary:
ذکر مطالب یاد شده، شاید این سؤال را برای خواننده مطرح کند که آیا در زبان و ادب پارسی داستان نویسی سابقهای نداشته است؟ در پاسخ باید گفت بله، سابقهای بس بلند و درخشان داشته است اما عنوان و ساختار داستاننویسی معاصر ایران با گذشته تفاوت دارد.
در حالی که مخملباف خود معتقد است سمبولیسم را فقط برای نشان دادن عالم غیب یا سوررئال و اکسپرسیونیسم را برای اینکه پلی بین رئال و سورئال ایجاد کند به کار میبرد.
سوررئالیسم مخملباف را به گفتة خود او میتوان عالم غیب نامید که گاه با پلی که از اکسپرسیونیسم میسازد از عالم واقع یا رئال به سوررئال میپیوندد و این پیوند را ناشی از اعتقاد خویش به عالم غیب و زندگی پس از مرگ میداند.
وی در آثار خود برای از بین بردن این وصله ناهمرنگ و برای گریز بیواسطه، دست به دامن اکسپرسیونیسم میشود تا صراطی بین رئالیسم داستان و قصه و در نهایت سوررئالیسم ایجاد کند.
در آثار قلمی و رمانهای مخملباف نیز سمبول و نماد فراوان است مثلا: در رمان باغ بلور، حمید، به حوض پر از ماهی حیاط خیره میشود: « گلة بزرگ ماهیها، درون حوض این سو و آن سو میرفتند و جسورترینشان ماهی دم سرخی، خود را از آب بالا میانداخت و دوباره، با سر به آب میرفت: این همان ماهی است که یک روز در پاشویه افتاده و مرده بود؟ » (همان، ص 351) تصویر حالات و مناظر اندوهبار و یأسآلود و دلهرهانگیز انسان و طبیعت، از دیگر نمودهای سمبولیسم در آثار مخملباف است.