Abstract:
متکلم در کتاب بحر الصنایع،آرایههای بدیعی را در قالب نظم شرح داده و از این نظر اثری ابتکاری و شایستهء توجه و امعان نظر به وجود آورده است.بحر الصنایع دارای همان فصول و عنایوین است که کتاب حدائق السحر رشید الدین و طواط داراست. این کتاب تاکنون به زیور طبع آراسته نگردیده و دو نسخهء خطی از آن موجود است که نگارنده از روی آن دو،به تصحیح انتقادی کتاب پرداخته است.در این مقاله این کتاب مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.بدیع فنی است که در آن از صنعتهای کلام و زیباییهای الفاظ نظم و نثر بحث میشود و آن را پس از معانی و بیان،سومین فن از فنون بلاغت محسوب داشتهاند.در زمینهء صنایع بدیعی آثار متعددی در زبان فارسی تألیف گردیده است.قدیمترین کتاب در این موضوع ترجمان البلاغه اثر محمد بن عمر رادویانی(قرن پنجم)است.سالها بعد، رشید الدین وطواط(د 573 ق)کتاب حدائق السحر فی دقائق الشعر را به معارضه با آن کتاب نوشته است.این کتاب به جهت موضوع و شیوهء بیان،قرنها مورد توجه بدیع نگاران بوده است.از جمله کتابهایی که تحت تأثیر حدائق السحر تدوین گردیده بحر الصنایع اثر طبع حسن متکلم نیشابوری است.تاج الدین حسن متکلم از شاعران قرن هشتم بوده که در نیشابور متولد شده،اما محل تحصیل و تربیتش هرات و از مداحان سلاطین آل کرت،از جمله ملک غیاث الدین کرت(707-729 ق)بوده است. وی مدتی در خدمت شیخ زین الدین تایبادی به تهذیب نفس پرداخته و در سال 741 ق به جوار حق شتافته و در حوالی مزار شیخ فرید الدین عطار دفن گردیده است.
Machine summary:
"به عنوان مثال در مبحث رد العجز علی الصدر،همه جا«عجز»را باید«عجز»خواند: خلاف صدریابی معنی عجز طریقش را نمایم بر همین طرز بیاری صدر و عجزش هر دو مشتق ز یک لفظ این سخن میدان محقق در این موارد گاه تلفظ واژهای،مفهوم دیگری را که زیبا نیست،در ذهن تداعی میکند،مانند اگر دلبر نیایددر بر من از این پس مینبینی دل بر من چه گر خور تیغ خونآلود افراشت خجل گردد ز ذهن چون خور من و یا بیت سوم این غزل که برخی واژههایش دارای تنافر حروف است: وقت سحر میوزید باد صبا از چمن بوی سر زلف یار برد دلم از بدن لاله رخی گل عذار غمزه ز نی جان شکار سرو قدی نامدار لعل لبی پرفتن مست شدم از لبانش تنگ دلم زان دهانش موی قدم از میانش پر شکنم از شکن در عین حال به مفاخراتی از او برمیخوریم که یادآور مفاخرات خاقانی و از این دست است: مدار خوار حسن را که سعدیش گوید روان من به تو شاد ای خلاصهء شیراز و یا: آوردهام ز شعر«حسن»حقه درر از بهر گوش خاطر بردار گوشوار گه گه که طبع تشنه شود بر زلال غیب بنشان تو تشنگیش به اشعار آبدار ماند به فر مدح تو نا انقراض دهر از بنده این قصیدهء دربار یادگار و یا: ای«حسن»ملک عجم از تیغ شعرت رام شد آفرین بر خاطرت ای پادشاه شاعران این دو بیت هم از موارد«اغتنام فرصت»شبیه رباعیات خیام است: «حسن»به کنج سلامت نشین و دم درکش مشو غمین ز فلاکت مباش شاد به مال همان گذشت و همین نیز بگذرد خوش باش که دی زود بندند راه این اقوال چنانکه گفته شد،حسن متکلم با خواندن کتاب حدائق السحر رشید الدین و طواط به این فکر افتاد که صنایع بدیعی را به صورت نظم توضیح دهید."