Abstract:
استدلالهای تصورپذیری،تبیینی و معرفت،سه استدلالی هستند که با رویکرد اول* شخص به مسئله شعور،نخست شکافی معرفتشناختی و در پی آن شکافی وجود شناختی را میان تجربهء ذهنی و امور مادی به اثبات میرسانند که به تعبیری نادرست عبارتست از نظریات مادهگرایانه در باب شعور و تمایز مسئله دشوار از مسائل آسان آن. استراتژی مادهگرایان در مواجهه با سه استدلال مذکور،غالبا مخالفت با رویکرد اول شخص و تأکید بر رویکرد سوم شخص با توجه به تحقیقات تجربی و علمی است.اما برخلاف دیدگاه مادهگرایان،امکان دست برداشتن از رویکرد اول شخص در باب شعور وجود ندارد.از سوی دیگر بر رویکرد سوم شخص با عطف توجه به تحقیقات علمی،مشتمل بر رویکردی وظیفهگرایانه در توجیه باورهای ما نسبت به شعور است در حالی که چنین رویکردی به مقوله توجیه،پذیرفتنی نیست.در سنت معرفتشناسی اصلاح شده،زمینه برای تمسک به دیگر منابع معرفتی همچون متون مقدس،جهت تبیین شعور قابل پذیرش است و در چنین نگاهی میتوان نظریه ثنویگرایی ذاتی را پذیرفت؛با این تذکر که نفس در این نگاه لزوما به معنای دکارتی آن نیست.
Machine summary:
"Hekmat va Falsafeh (Wisdom and Philosophy) Vol. 2,No. 3,November 2006 مسئله دشوار شعور و ثنویگرایی ذاتی رضا اکبری* چکیده استدلالهای تصورپذیری،تبیینی و معرفت،سه استدلالی هستند که با رویکرد اول* شخص به مسئله شعور،نخست شکافی معرفتشناختی و در پی آن شکافی وجود شناختی را میان تجربهء ذهنی و امور مادی به اثبات میرسانند که به تعبیری نادرست عبارتست از نظریات مادهگرایانه در باب شعور و تمایز مسئله دشوار از مسائل آسان آن.
عدم توانایی در ارائه یک راه حل برای مسئله دشوار،ظاهرا به این معناست که تبیینهای مادی قادر به تبیین مسئله تجربهء ذهنی نیستند و این امر به نوبهء خود به معنای وجود شکافی میان تجربههای ذهنی و پدیدههای مادی است که ما را وادار به تمسک به تبیینهای غیر مادی جهت حل مسئله دشوار میسازد.
بنابراین با پذیرش شکاف معرفتشناختی میان امور مادی و تجربهء ذهنی و توجه به اینکه علم ما به تجربهء ذهنی خود،به نحو بیواسطه و از منظر اول شخص است،لازم میآید که از لحاظ وجود شناختی نیز شکافی میان امور مادی و تجربهء ذهنی وجود داشته باشد و این به معنای پذیرش نوعی ثنوی گرایی (dualism) است.
در منظر اول شخص،به نظر میرسد که تجربهء ذهنی امری غیر مادی است اما در واقع چنین نیست و اطلاعات علمی،نادرستی این مطلب را به ما نشان میدهد (Dennett,2006) .
در این صورت میتوانیم در رویکرد سوم شخص نیز نظریه ثنویگرایی ذاتی را،که به وجود دو امر متفاوت مرتبط با یکدیگر در انسان حکم میکند-یعنی بدن و روح-،نظریهای موجه و قابل قبول قلمداد کنیم و به این روش،پاسخی برای مسئله دشوار شعور ارائه نماییم؛هرچند که باید بدانیم در این نظریه،علم ما به اوصاف روح چندان زیاد نیست."