Abstract:
در این مقاله هدف آن بوده است تا مساله گسترش روحیهی پیشرفت در ایران امروز و ریشههای آن از منظر بومی و بر پایه واقعیات خاص جامعه ایران نگریسته شود.سوال اصلی این است که چرا روحیه مذکور در حال حاضر در جامعه ایران امکان رشد و گسترش یافه است.فرض اصلی مقاله حاضر آن بوده که اشاعه آموزههای فقهی امام خمینی در باب مصلحت بر توسعه روحیهی مذکور در بین نسلهای کنونی انقلاب اسلامی تاثیرگذار بوده است و دستکم شرایط ذهنی کافی را برای آن فراهم ساخته است.برای اثبات این مدعا از جامعهشناسی دین ماکس وبر که گمان میرود،بهتر از سایر نظریات جامعهشناسی به نقش آموزهها و انگیزشهای مذبهی در توسعه سلوک عقلانی سایر فرهنگها میپردازد،استفاده شده است تا بر مبنای آن نسبت میان آموزههای فقهی و توسعه روحیهی مذکور به شیوه شباهت ساختاری تبیین شود.وبر معتقد است در توسعه سلوک عقلانی علاوه بر شرایط،عوامل و کارگزاران هم باید آمادگی اختیار کردن انواع معینی از رفتار عقلانی را داشته باشند.وی نقش نیروهای جادویی و مذهبی و نیز ایده مربوط به تکالیف اخلاقی مبتنی بر آنها را در ایجاد این آمادگی مهم میداند.استدلال محوری مقاله حاضر این است که با توجه به اینکه ایران یک جامعه دینی است. آموزهها فقهی امام در باب مصلحت به دلیل تایید شرعی احکام فرعی و عقلی در حوزهی مصلحت و پذیرفتن این موضوع که احکام شریعت در عرصههای غیر عبادی غالبا ارشاد به حکم عقل است،بنیان هنجارهای عرفی و هنجارهای سنتی را بر یک شالوده واحد استوار ساخت و بدینسان جواز و جرات ورود به عرصه توسعه فعالیتهای جدید عقلانی را برای گروههای نوساز بومی که تا قبل از آن با مانع جدی رو به رو بودند صادر کرد.
Machine summary:
"دستاورد بزرگ آموزههای امام خمینی در ابعاد مورد نظر برای آن چه روحیه پیشرفت در ایران نامگذاری شد،این است که ایشان با تایید شرعی احکام عرفی و عقلی که به منظور تامین مصالح اجتماعی کشور وضع میشوند و پذیرفتن این موضوع که احکام شریعت در عرصههای غیر عبدی غالبا ارشاد به حکم عقل است و بنابراین هرآنچه عقلای جامعه بر آن نایل شوند،حکم الله است جواز ورود به حوزهی فعالیتهای جدید عقلانی را برای مومنان شیعه در ایران که تا قبل از آن با مانع جدی روبرو بودند صادر کرده است.
7. نتیجهگیری و جمعبندی در یک جمعبندی کلی از آموزههای فقهی امام خمینی که در باب توسعه وظایف ولایت به قلمرو مصلحت عمومی به عنوان تکلیف جدید مذهبی مومنان شیعه در عصر غیبت ایراد شده است میتوان معانی زیر را به نفع ایجاد زمینه روانشناختی مساعد جهت آمادگی انطباق با سلوک عقلانی در میان اصناف و گروههای مختلف مردم شیعه مذهب ایران برداشت کرد: دلالت کلی این آموزهها به سمت این معنا است که چون امور عمومی و مصالح عالیه جامعه اسلامی در عصر غیبت از جمله امورات و تکالیف مهم اجتماعی مورد توجه دین اسلام هستند که حیثیت اسلام و مسلمین در گرو آنهاست،لذا بلاتکلیف ماندن آنها در عصر غیبت به بهانه اینکه شرط حکومت در این دوره عصمت است و چون این شرط محقق نیست،جایز نیست."