Abstract:
در نقد ادبی امروز از سه دیدگاه نشانهشناسی،هنجارگریزی و تصویر خیال به بررسی این موضوع پرداختهاند که چگونه و چه عواملی زبان خودکار را به زبان شعر نزدیک و تبدیل میکند.نکتهء جالب توجه اینجاست که هر سه دیدگاه مذکور به یک نتیجهء کلی رسیدهاند و آن این که زبان خودکار در حوزهء شعر و ادب از کارکرد عادی و روزمرهء خود خارج میشود؛اما طرز تعبیر و پرداختن به جزئیات و شرح این موضوع در این سه نظریه در بعضی اصطلاحات و توضیح نکات تا حدودی با یکدیگر متفاوت است.در این مقاله نگارنده کوشیده است،ضمن نقد و بررسی آرای این سه دیدگاه،میزان دقت آنها در توضیح این موضوع و تلفیق مشترکات،با پیشنهاد برخی دیدگاههای خویش نگاه نسبة جامعی را در خصوص زمینهها و شرایط تبدیل شدن زبان خودکار به زبان شعر ارائه نماید.
In today literary criticism، the elements that change the automatic language into poetic language have been discussed from the points of view of semiology، deviation of norms and imagery. An interesting thing is that the three mentioned viewpoints have come to one conclusion; that is، automatic language in poetry and literature deviates from its normal everyday function. But، with regard to details and terminologies، there are some differences in these three theories. In this article، it is tried to study the three viewpoints on the basis of their preciseness in explaining this topic and، finally، a comprehensive viewpoint about the conditions of transforming automatic language to poetic language is proposed.
Machine summary:
اما از دیدگاه نظام نشانهشناسی در حوزهء آثار ادبی اتفاقی که در زبان میافتد،این است که نشانههای زبان خودکار خود تبدیل به یک دال میشوند که ارزش معنایی تازهای بر آنها حمل میشود و بر مدلولی دیگر دلالت میکنند.
از برخی اشعار نخستین شاعران فارسی گوی گرفته،مانند این بیت مشهور از رودکی،تا نمونههایی از شاعران دیگر که اشاره خواهیم کرد: بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی6 (رودکی،3731:68) به این ابیات که اتفاقی و از دو غزل سعدی برگزیده شده دقت کنید: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمیشود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش مجال نطق نماند زبان گویا را که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد خطا بود که نبینند روی زیبا را به دوستی که اگر زهر باشد از دستت چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را (سعدی،6631:214) بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست به جان دوست که در اعتقاد سعدی نیست که در جهان به جز از کوی دوست جایی هست (همان،154) هیچیک از کلمات این بیتها،در معنی مجازی به کار نرفته و از دیدگاه نظام نشانهشناسی نباید آن را شعر دانست؛ اما حتی نشانهشناسان هم ناگزیرند به شعر بودن این کلام اعتراف کنند،اگرچه با توجه به دیدگاه ایشان نمیتوان به این نتیجه رسید.
اما با توجه به مطالب و استدلالهایی که در نقد و بررسی این سه دیدگاه ارائه شد؛به نظر نگارنده در نظام هنجارگریزی برای جامعیت کامل وجود دو نکته ضروری است:اول اینکه هشت نوع قاعدهکاهی در این دیدگاه در صورتی باعث آفرینش شعر میشود که با عنصر عاطفه همراه باشد و یا حداقل دو نوع از این انواع به گونهای به کار گرته شود که بتواند حس زیباییشناسی و احساسات مخاطب را برانگیزد،اگرنه،همانطور که مثال زدیم،هیچکدام از این قاعدهکاهیها به تنهایی نمیتواند،اسباب کافی در ایجاد شعر باشد.