Abstract:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه باورهای غیرمنطقی الیس و پرخاشگری دانشآموزان دختر پایه سوم مقطع راهنمایی شهر بهبهان بوده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر پایه سوم مقطع راهنمایی شهر بهبهان در سال تحصیلی 88- 1387 و نمونه آن را 180 نفر از این دانشآموزان که به روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای انتخاب شده، تشکیل میدهد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارتاند از: پرسشنامه باورهای غیرمنطقی و پرسشنامه پرخاشگری. طرح پژوهش از نوع همبستگی است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها علاوه بر روشهای آمار توصیفی، نظیر میانگین و انحراف معیار، از روش آمار استنباطی همانند ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داده است که بین باورهای غیرمنطقی و پرخاشگری دانشآموزان دختر پایه سوم مقطع راهنمایی شهر بهبهان در سطح 0001/0p< رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
The purpose of this study is to review Relationship between Ellis irrational beliefs and aggression of middle school student's (third grade girls) in the Behbahan city. The sample comprises of 180 students who were randomly selected. Tools which we used in this study are: irrational beliefs questionnaire and Aggression Questionnaire. The research design is based on correlation. In order to analyze the data، in addition to descriptive statistics such as mean and standard deviation، the method of inferential statistics، such as Pearson correlation is used. Results of Pearson correlation had shown that there is a significant positive relationship (p<0001/0 ) between irrational beliefs and aggression among the third grade middle school girls in the Behbahan city.
Machine summary:
"از اینرو، در تحقیق حاضر، پژوهشگر در پی یافتن پاسخ این مسئله است که آیا بین باورهای غیرمنطقی و پرخاشگری دانشآموزان دختر پایه سوم مقطع راهنمایی شهر بهبهان رابطه وجود دارد؟ بنابراین با توجه به هدف پژوهش و پیشینه پژوهشی، فرضیه زیر مورد آزمون قرار گرفت.
در تبیین احتمالی احتمالی تأیید این فرضیه شاید یکی از بهترین تبیینها، نظریه عقلانی- عاطفی- رفتاری الیس 274 باشد، زیرا وی معتقد است که وقتی حادثه فعالکنندهای رخ میدهد (A)، رفتاری که از فرد سر میزند به طور مستقیم از این حادثه فعالکننده ناشی نمیشود، بلکه بین حادثه فعالکننده و رفتار فرد، (B) و تفکرات فرد و در حقیقت، نظام باورهای وی قرار دارد که بر چگونگی و نوع رفتارهای وی تأثیر میگذارد.
اما قبل از هر چیز باید بدانیم که انسان موجود کاملی نیست و فطرتا جائز الخطاست، از اینرو، هر فردی ممکن است دچار اشتباه شود یا کار غلطی انجام دهد، و چون لازمه این باور غیرمنطقی این است که فرد خطاکار باید سرزنش و مجازات شود، همین باور نادرست موجب میشود شما از خودتان یا دیگران خشمگین شده و حتی در مورد خود احساس گناه نموده و دچار افسردگی شوید.
287 این طرز تفکر غلطی است، زیرا ناکام شدن احساس طبیعی است، ولی حزن واندوه شدید و طولانی موضوعی غیرمنطقی است، چراکه اولا: دلیلی وجود ندارد که وقایع و حوادث باید متفاوت با آن چیزی باشند که طبیعتا هستند، ثانیا: حزن و اندوه شدید نه تنها موجب تغییر موقعیت نمیشود، بلکه اغلب اوقات آن را بدتر میکند، ثالثا: اگر یافتن هر نوع چارهای در موقعیت موجود غیرممکن است تنها راه چاره آن است که آن را بپذیریم، رابعا: اگر فرد موقعیت را آن طور که میخواهد و در صدد است تعبیر و تفسیر نکند، محرومیت به اختلالات عاطفی منجر نخواهد شد."