Abstract:
بیش از یک دهه است که TQM به صورت نهضتی اجتماعی درآمده و دامنه رسوخ آن از صنعت، که مبدا اصلی آن است به سایر سازمان ها، نظیر سازمان های بهداشتی ، سازمان های غیرانتفاعی و موسسات آموزشی کشیده شده است. مباحث مربوط به TQM به طور روزافزونی در رسانه ها، در طرح های اصلاحی مشاوران و آموزش دهندگان و اخیرا در ادبیات دانشگاهی گسترش یافته است. برای پیشبرد این فلسفه، موسسات ویژه ای ایجاد شده و نظریه TQM در مجامع مدیریت توسعه و گسترش یافته و اینک که دوران بلوغ آن است به صورت موضوعی بحث برانگیز درآمده است. به گونه ای که نویسندگان درباره اهمیت و تاثیر آن به بحث و اظهارنظر پرداخته اند. برخی از نویسندگان معتقدند TQM بینشی منحصر به فرد برای افزایش اثربخشی سازمانی است؛ بینشی که پایگاه نظری محکمی دارد و در عین حال راهبردی برای بهبود عملکرد سازمانی است که افراد و سازمان ها را در کارها هدایت می کند. اما پاره ای از تحقیقات اخیر نشان می دهد که به منظور دستیابی به اهداف بنیادی TQM، مدیریت بایستی استراتژی های خاصی همچون BSC را در کنار TQM اتخاذ نموده تا راه برای بهبود مستمر شرکت هموار گردد
TQM has turned into a social departure since more than one decade ago and its scope of activity has generalized from industry، its original domain، to outreach other areas including health organizations، nonprofit organizations and educational institutions. TQM-related discussions are ever increasingly included in the mass media، in the revised programs of advisors and instructors and recently in the academic literature. Specialized institutions are established to improve TQM theory; it is commonly discussed in management circles and researchers analytically examine its significance and impacts. Some scholars argue that TQM is a unique insight to increase organizational effectiveness. They hold that such an insight enjoys a strong theoretical foundation that strategically improves organizational performance and directs individuals and organizations. Meanwhile، recent studies indicate that to achieve fundamental goals of TQM، management should make use of other means such as BSC beside TQM so as to streamline everlasting improvement of the firm.
Machine summary:
"اما پارهای از تحقیقات اخیر نشان میدهد که به منظور دستیابی به اهداف بنیادی ṣTQM مدیریت باید استراتژیهای خاصی مانند BSC را در کنار TQM اتخاذ کند تا راه برای بهبود مستمر شرکت هموار شود.
-تعهد مدیریت برای شناسایی هزینههای واقعی کیفیت؛ -ایجاد یک سیستم هزینهیابی کیفیت بهمنظور شناسایی،گزارشدهی و تجزیه و تحلیل هزینههای مربوط به یکفیت؛ -تشکیل یک تیم مدیریتی برای شناسایی هزینههای مرتبط با کیفیت که مسؤلیت هدایت و جهتدهی به سیستم هزینهیابی کیفیت را برعهده داشته باشند؛ -تدوین یک دوره آموزش هزینهیابی کیفیت بهمنظور توانا ساختن افراد در شناخت مفاهیم بهبود کیفیت؛ -شناساندن ویژگیهای هزینههای کیفیت کلیه پرسنل با هدف ترویج این رویکرد؛ -ارائه یک برنامه زمانبندی با هدف حداکثر کردن موفقیت حاصل از مشارکت کارکنان؛ -پس از آنکه سیستم مستقر شد،باید حالتی پویا و نیز آثار مثبتی بر موفقیت وظایف،مقاصد و اهداف سازمان داشته باشد.
عنصر موفقیت برای شرکتهای TQM که BSC را به کار میگیرند،علاوه بر شناسایی معیارهای ضروری،تأکید بر این واقعیت است که این کارکنان سطح پایین هستند که میتوانند تأثیر مثبت بیشتری بر عملکرد و سودآوری بگذارند.
8. نتیجهگیری تغییرات عمده در اقتصاد نوین جهانی،مانند تغییراتی درباره پذیرش اصل مشتریمداری و رضایت مشتریان،تأکید بر کیفیت و سیستم مدیریت جامع کیفیت و ظهور روشهای جدید تولید و هزینهیابی از قبیل سیستم ABC و JIT و کایزن و نیز افزایش اهمیت روزافزون داراییهای نامشهود در سازمانها،استفاده از تکنیکهای سنتی ارزیابی عملیات،شامل معیارهای کمی و مالی را دشوار کرده است."