Abstract:
رواج گفتمان عقلگرایی و علمگرایی را باید فرصتی مغتنم برای ترسیم تصویری شایسته و بایسته دربارة تعامل عقل، علم و دین برشمرد. در منظومه معرفتی شیعه عقل از دو منظر هستی شناختی و کارکردشناختی و علم از سه منظر1. علوم تجربی؛2. مطلق علوم؛ 3. علوم وحیانی و الهامی میتواند مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس، عقل و علم از دو حیث 1. حیث ملازمت؛ 2. حیث تاثیرپذیری میتوانند با هم تعامل داشته باشند. از حیث ملازمت، عقل با علم از نوع سوم رابطه تساوی برقرار ساخته که در آن، سخن از ملازمت و معیت عقل و علم است؛ یعنی هر عاقلی عالم و هر عالمی عاقل است و با علم از نوع اول و دوم رابطه عموم و خصوص من وجه را برقرار میسازد؛ یعنی عدم ملازمت و معیت عقل با علم غیرالهامی. از حیث دوم، یعنی کارکرد متقابل عقل و علم، عقل جهت باروری خود علم را خوانده و علم نیز برای رشد و شکوفهاش دستش به سوی عقل بلند است. به بیان دیگر، عقل و علم موجب همافزایی و تکامل یکدیگر برای کشف حقیقت میباشند. سخن آخر آنکه دین نه تنها مانع، بلکه هادی ای است که انسان را به سوی عقل و علم والاتر و برتر رهنمون ساخته و قادر است انقلاب عقلی و علمی برپا کند.
The prevalent discourse between rationalism and scienticism is an opportunity to properly describe the relation between reason، knowledge and religion. According to the Shi'ite system of thought، reason may be observed from two perspectives – i.e. ontological and functionalist perspectives – and knowledge may be observed from three perspectives – i.e. 1- experimental knowledge، 2- absolute knowledge، 3- revelational and inspirational knowledge. As a result reason and knowledge may be related from two respects: 1- inherence، 2- impressionability. Reason and the third kind of knowledge have the relation of equality; in other words reason and knowledge are inherent and concurrent، i.e. all the learned are reasonable and all reasonable individuals are learned. Also reason and the second and third kind of knowledge have the relation of generality and peculiarity in some respect; this means reason and non-inspirational knowledge are not inherent or concurrent. From the second perspective، i.e. the bilateral function of reason and knowledge، reason needs knowledge to become enriched and knowledge needs reason to develop and flourish. In other words reason and knowledge complete and integrate each other which help to discover the reality. The final point is that not only religion is not an obstacle rather it guides human to a higher degree of knowledge and reason and can create a rational and scientific revolution.
Machine summary:
"روشن است وقتی آیه شریفه میفرماید تنها اهل علم تعقل میکنند، مراد اهل علم نوع اول و دوم نیستند؛ زیرا ممکن است بسیاری از افراد اگرچه اندوختههای علمی خوبی از فیزیک تا متافیزیک داشته باشند، اما از عقلانیت و نشانههای مهم آنکه پیش از این گذشت 2 ، فرسنگها به دور باشند و چهبسا بسیاری از آنها مصداق دوزخیانی باشند که در قیامت فریاد برمیآورند: «و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحاب السعیر: اگر ما گوش نموده و تعقل میکردیم، از اهل دوزخ نبودیم» (ملک: 10) که نشان میدهد اگر انسان واقعا اهل عقل باشد و به خوبی از آن بهره گیرد، اصلیترین نشانه و شاخصۀ او عبودیت و طاعت باریتعالی است؛ امری که تنها در عالمان ربانی تجلی یافته است (ما یعقلها الا العالمون).
نقد1: علامه مجلسی در تبیین حدیث «رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لا ینفعه» مراد از علم در این روایت را علومی مانند سحر و مانند آن و یا مراد از جهل را هوای نفس و شهوات بیان میدارد (مجلسی، همان، ج2، ص110)، درحالیکه ضرورتی برای اینگونه تأویلات و تغییر در معنای ظاهری الفاظ نمیباشد، بلکه همان ظاهر روایت مراد بوده است؛ یعنی مراد از عالم همان معنای متداول و عرفی عالم میباشد؛ چراکه اساسا تلازمی میان عقل و علم وجود ندارد، بلکه_ همانطورکه از روایات و باببندی کلینی در کافی بهدست میآید_ این جهل است که در مقابل عقل قرار دارد، نه علم؛ یعنی ممکن است فردی در عین عالمبودن (معنای اول و دوم از علم) جاهل هم باشد، ولی در صورت عاقلبودن دیگر جاهل نیست."