Abstract:
مقالهء پیشرو در نگاهی آسیبشناسانه نخست ریشههای فکری و تاریخی روآوردن به مادیگرایی در روابط بین الملل غرب را مطالعه نموده و سپس به ناکامی نظریههای مادیگرای روابط بین الملل در تحقق اهداف خود در مهار جنگها و برقراری صلح توجه مینماید.به این منظور، زمینههای تاریخی و فکری تقابل انسان محوری در غرب با خداباوری و چگونگی نضج گرفتن روندهای مرتبط با این نوع نگرش مورد توجه واقع میشود.سپس روندها و پیامدهای مادیانگاری در حوزههای اندیشه و عمل با تأکید ویژه بر عرصهء روابط بین الملل و مطالعهء موردی عملکرد دولت آمریکا مورد بررسی قرار میگیرد.
Machine summary:
هر چند نخستين کسي کـه بـه اسـتقلال قـوانين سياسـت از قواعـد اخـلاق و پرداختن به قدرت به عنوان عنصر اصلي و تعيين کننـدة سياسـت روي آورد تويسـيديد آتني(٤٠٠-٤٦٠ پيش از ميلاد) و نويسندة تاريخ جنگ هاي پلوپونز بود، اما ماکيـاولي(٩) جوهرة تفکر وي را در مهم ترين اثر و نوشتۀ خـود يعنـي در کتـاب «گفتارهـايي دربـاره نخستين ده دفتر تاريخ تيتوس ليويوس »٤ که به اختصار «گفتارها» خوانـده مـيشـود- به عنوان آن چه طي ساليان دراز آموختـه و از راه تجربـه و مطالعـه مـداوم تـاريخ فـراهم آورده است - به سامان تازه اي ارائه نمود (ماکياولي، ١٣٧٧: ١٥-١٣).
Self-help اين مفروضات بر جوهرة انديشه هابز و پـس از وي ماکيـاولي بنـا مـيشـد کـه تعريفي از قدرت انسان ارائه نمودند که در آن «وسايل و امکانات فعلي براي دستيابي بـه امري ظاهرًا مطلوب در آينده » جايگاه کانوني دارد و همگان همواره در کوشـش هسـتند تا قدرت به دست آورند و قدرت هر کسي نيـز عبـارت اسـت از انـدازه برتـري و فزونـي تواناييها، ثروت ، شهرت و دوستان او نسبت به ديگران و کل قدرت اکتسـابي تسـلط بـر برخي از قدرت هاي ديگر ابناي بشر است .
هرچند هگـل اغلـب بـراي تمجيـد از جنـگ و اختيـار و ارادة دولـت ، مسـئول جنگ هاي جهاني و سربرآوردن فاشيسم ، نازيسـم و تماميـت خـواهي تلقـي شـده اسـت ، واضعان و شارحان ديگري چون «نيچه » با مطرح ساختن «اراده معطـوف بـه قـدرت » و هابز با عبارت مشهور خود «انسان گرگ انسان است »١ و تلقي جامعه آنارشـيک از نظـام بين الملل ، و «معضل امنيت »٢ ناشي از اين برداشت در توجيه فضيلت جنـگ بيشـترين سهم را داشته اند.