Abstract:
میرزا بنویس بیرحم و خشن بود اما از سوی دیگر مادرش(داروتی)فرزندش را باور داشت و با راهاندازی یک کلاهفروشی زنانه وی را به مکتبخانه اتون و سپس به دانشگاه پیترهاوس در کمبریج فرستاد.اما او بدون گرفتن مدرک،دانشگاه را در سال 1738 ترک کرد و همراه دوستش به گشت و گذار در اروپا پرداخت.با این وجود او توانست مدرکی در رشتهی حقوق کسب کند که البته هیچگاه از آن رشته،کاری برنگزید.گری مردی کمرو و خجالتی بود و از برگزاری سخنرانی و سرودخوانی در پیشگاه مردم پرهیز مینمود.وی پس از کارهای درخشان به بالاترین درجهی محبوبیت در انگلستان رسید،ازاینرو به عنوان ملک الشعرای دربار(پادشاه چامهسرایان)را پیشکش کردند اما او از پذیرفتنش سرباز زد. اثر حاضر معروفترین سرودهی اوست که تا امروز در ذهن خیل نه تنها مردم بریتانیا که در یاد تمامی مردم ادب دوست جهان باقی مانده است.تا آنجا که گری هشت سال تمام برای انتخاب کلمات،به سبب انتقال حزن و اندوه در جانمایهی کلامش کوشش کرد که البته چه پاداشی از این والاتر که سوگ چامهاش برترین نمونه در اینگونه کلامی در تاریخ ادبیات انگلستان به شمار میرود. از دیگر آثار وی میتوان به«قصیدهیی برای بهار»،«خواهران ویرانگر»،«نیایشی بر تیرهروزی»،«آوازهخوان دورهگرد»و«پیشرفت فن شعر»اشاره کرد. لازم به ذکر است که در برگردان این کار تا جایی که امکان داشت کوشش خود را متوجه رساندن زیبایی کلام و سنگینی و سترگی مطلب نمودیم.با آنکه اوزان کهن برای این چامهی فاخر مناسبتر بودند اما دشواری و پیچیدگی کلام ما بر آن داشت که از وزن شعر نو برای کلامی کهن سود ببریم و تا آنجا که امکان داشت بند دوم و چهارم را در هر چهار پارهی مستقل همقافیه ساختیم.
Machine summary:
"تا آنجا که گری هشت سال تمام برای انتخاب کلمات،به سبب انتقال حزن و اندوه در جانمایهی کلامش کوشش کرد که البته چه پاداشی از این والاتر که سوگ چامهاش برترین نمونه در اینگونه کلامی در تاریخ ادبیات انگلستان به شمار میرود.
با آنکه اوزان کهن برای این چامهی فاخر مناسبتر بودند اما دشواری و پیچیدگی کلام ما بر آن داشت که از وزن شعر نو برای کلامی کهن سود ببریم و تا آنجا که امکان داشت بند دوم و چهارم را در هر چهار پارهی مستقل همقافیه ساختیم.
درون یک دهی شاید زمانی شیرمردی روبهروی ظلم ظالم،جور فرمانران به پا استاده باشد؛ یا ابرمردی و هم والا مقامی خامش و گمنام آنجا خفته باشد؛ یا که حتا بیگناهی هم در این بیغوله خونش را برای مادر میهن به خاک آغشته باشد.
بامدادی دیگر آمد نه کنار جوی بود و نه به پا استاده بر روی چمنزار و نه هم حتا میان بیشهزار."