Abstract:
هر جان بیداری از خود میپرسد؛ این اقیانوس بیکران و پرتلاطم وجود سرچشمهاش کجاست؟ جان عالم دنائی حقیقی کیست؟ وجود شکوفا از محو حقیقت خود، جواب میشنود؛ "لاهوالاهو"، او که این سوال و جواب از اوست، او که در حجاب کبریائی خود محتجب است و فقط از وراء اسماء و صفات با چشم جان مشاهده میشود. گره تاریکی و محدودیت ادراک حسی، اهل دنیا را به خود مشغول داشته و از دیدن نور محروم مستند ولیضمیر و دل اولدالالباب و اویاء الهی که به برکت «تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا» (سجده / 16) مشمول «ابیت عند ربی یطعمنی و یسقنی» گشتهاند، و به نور حقیقت نورانی گشته است همه چیز از محسوس تا مجرد، از هیولی تا جبرئیل را آینه معاینه حضور حق تعالی و جلای تجلیات حضرتش مییابند و از لذتهای بی نهایتی که روشنی بخش دیدههاست، بهره میجویند؛ «فلاتعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین» سجده / 17. عاشقان جانباز این راه آمدن از دو عالم دست کوتاه آمدند زحمت جان از میان برداشتند دل بکلی از جهان برداشتند
Machine summary:
یگانه رزق طَهور انسان، توحید است که شرط بهرهمندی از آن، باز شدن اشتهای الهی و دهان جان میباشد؛ این بنیه به صورت خدادادی در انسان قرار داده شده است ولی با توجه به نعمت اختیار، شکوفائی آن با انتخاب، به تدریج و در پرتو اصلاح بینش خود، و نجات از کفر و شرک میسر است؛ اولین قدم درک صحیح پیدا کردن و مُحلی شدن به علم الیقین است، که در عین حال مقدمه لازم جهت مراتب عالیتر آن فراهم میگردد.
انسانی که در صراط مستقیم خلقت خود قرار میگیرد، شکوفا میشود و به صورت الهی خود نزدیک و نزدیکتر میشود، تا جائی که از همه حدود میگذرد و آنچنان سعه وجودی مییابد که ظهور کامل حق میشود، این همان بنده مؤمن و تقی و نقی است که خداوند متعال به حضرت موسی(س) معرفی میکند: "لایسعنی ارضی و لا اسمائی، بل یسعنی قلب عبدی المؤمن التقی النقی"(شرح فصوص الحکم "قیصری"، ص 139) "فلک دوران زندبر محور دل وجود مرد و عالم مظهر دل هر آن نقشی که بر لوح از کلم رفت نوشته دست حق، بر دفتر دل نهفته مهر پاکان در نهادش کز اصل پاک آمد گوهر دل جام جهاننما، دل انسان کامل است مرآت حق نما به حقیقت همین دل است" (شرح الاسماء و شرح دعای جوشن کبیر، ص 67) از این روی، بایزید بسطامی که میگوید: "لوان العرش و ما حواه اجتمعت فی زوایا قلبی لما احست به"(همان، ص 68) «اگر عرش و تمام آنچه اطراف اوست در گوشه قلب من اقرار گیرد، هرگز آن را احساس نمیکنم.