Abstract:
با آن که کرامت عملی خارق عادت است که هر کسی بر انجام آن توانایی ندارد، مگر آن که مشمول عنایت حق قرار گرفته باشد، اما شماری از کرامت های صوفیان، به دلیل اتکا بر توانمندی های جسمانی یا روحانی، از امکان وقوع بیش تری برخوردارند. به دلیل آن که اسباب وقوع آن ها یا بر ریاضت و تمرین های بدنی نهاده شده است، مانند تحمل گرسنگی و بر روی آتش راه رفتن و در میان برف ها عرق کردن؛ و یا آن که انعطاف در بعضی از کنش های عاطفی و رفتاری چون توان تلقین گری و تاثیرگذاری و نیز روحیه بی آزاری و بی ترسی باعث پدید آمدن حوادث کرامت آمیز شده است. نمونه این گونه وقایع خارق عادت که اغلب نیز در نقل آن ها از اغراق بسیار استفاده شده است عبارت است از: تاثیر سخن بر مخاطبان و مرگ و بی هوشی آنان، استجابت دعا برای به کیفر رساندن گناه کاران، و انس صوفیان با درندگان
Machine summary:
"ابو نصر سراج در تستر از«بیت السباع»او که به گفتۀ تمامی اهل شهر،سباع را در آن خانه میفرستاد و گوشت میداد و میزبانی میکرد دیدن کرده است(سراج،1914:316؛قشیری،1361:644)و شخص دیگری نیز که در زمان حیات وی او را دیده بود نقل کرده است که دیدم گوسفندی به در خانۀ او کوبید و وقتی سهل در را باز کرد،گوسفند در پیش روی او قرار گرفت و او آن را دوشید و به فارسی چیزی گفت،گوسفند به طرف صحرا رفت (ابو نعیم اصفهانی،1967،ج 10:210-211؛ابن جوزی،1355،ج 4:48)(و مشابه آن قشیری،1361:687).
واسطی وقتی باعث مرگ گنجشکی شد،مدت یک سال مریض شد و شکایت گنجشک در درگاه حق را باعث بیماری خود دانست(همان:266)و چند نمونۀ مشابه دیگر به اختصار عبارتند از: بیاحترامی خواجه عبد الله انصاری به سجادۀ خرقانی و گرفتار بند شدن(همان: 205)؛راندن سائل و سوختن غذا در زندگی حبیب عجمی(همان،ج 1:50)؛ اعتراض رقی به الحمد تیناتی و دچار شیر شدن(قشیری،1361:644-645؛جامی، 1336:217؛محمود بن عثمان،1333:83-84)؛نافرمانی از دستور شیخ و دچار خسران شدن(عطار،1905،ج 2:293؛محمود بن عثمان،1333-142-143)(و مشابه آن:قشیری،1361:587؛و عطار،1905،ج 2:283-284)؛انکار شیخ و دچار بیماری شدن در مسافرت(محمود بن عثمان،1333:162-163 و 173)؛حکایت دنداندرد بو سعید و علت آن را به نقص توبۀ خود نسبت دادن(منور،1367،ج 1: 44)؛ارتباط دعا خواندن شیخ و از اسب افتادن وی(منور،1367،ج 1:158-159) (مشابه دیلمی،1363:44-45)و حکایت ابو بکر نشابوری که با دیدن مریدان زیاد، در دل خوشحال شد،اما خرش بادی رها کرد: یعنی آنکو میزند این شیوه لاف خر جوابش میدهد:چند از گزاف (عطار،1368:162-163)."